از ناکجاباد پیداش شد
با دروغاش و پنهون کاریاش وارد زندگیم شد و منو غرق عشق و محبت کرد
عین یه پدری که به دخترش محبت میکنه🙂
و بعد یهویی وسط راه ولم کرد و انگار نه انگار که اصلا منی وجود داشتم و اون همه خاطره باهم ساختیم رفت به دوستام پیام داد که آشنا شیم🙂🙂🙂
همه گذشتشو ازم قایم کرده بود، بهم گفته بود فقط یه رابطه جدی ۱/۵ ساله داشته که به هم خورده! ولی بعد از اینکه رفت فهمیدم قبلا زن داشته طلاق داده و اون رابطه ای که میگف جدی بوده نامزد بودن در اصل🙂
حس میکنم دارم نابود میشم
نمیدونم از عصبانیت؟ از حرفای نگفته تو دلم؟! از اینکه با اینکه میدونست اولین رابطمه اومد و باهام این همه خاطره ساخت و بعد انگار نه انگار… یا از اینکه با همه اینا هنوزم دلم براش تنگمیشه عین احمقا🙂🙂🙂🙂
دارم خل میشم، حالم خیلی بده
هر روز تومحل کار میبینمش و میشنوم به همه داره پیشنهاد میده و این داره منو از هم میپاشونه:)
کمک🙃