سلام ماپارسال تیرماه خونه خریدیم بعدخواهرشوهرم نیومد برای خونه دیدنی مون مثلن خواهربزرگه بودبعدمن چندوقت پیش روضه داشتم اونودعوت نکردم حالادخترش واسه من قیافه میگیره امروزم تولدگرفتن منودعوت نکردن کلامنم شستم گذاشتمشون کنار،ازخانواده شوهرم متنفرم اصلن رفت وآمدنمیکنن یجورایی حسودن،جاریامم نگم چقدرنکبتن،واقعاچجوریه یه خواهربرادرشودوست نداشته باشه وخونش نره؟
ولشون کن توهم خوب تفریح کن ولذت ببر اززندگیت خانواده شوهرمدلشونه ازسوزوندن عروس لذت میبرن
من برم دوکیلو سبزی بخرم بیام.
خب نیان
خب نکنن
واقعابرات مهم نباشه کسی ک نخاست نخاه
بیخیال
خوب شما دعوت نکردی اونم دعوت نکرده اگه دعوت میکردی شاید دست خالی نمیومد البته که خیلی هم بی احساسه شما نباید خودتو کوچیک میکردی بی تفاوت ولشون میکردی مهم نباشه اصلا واست بچسب به شوهرت تا پیشرفتتاتونو ببینن
ببین خواهر شوهر من
منو هاید کرده بعدا که به شوهرم نشون دادم بهش گفته چون پیچ ش زیاد استفاده نمی کنه هاید مونده
باید دعوت کنی تا بیان همینطوری ک نمیان خونت
شاید نیومدنش سبب خیری شد واسه قطع رابطه کردن تا به آرامش برسی تو زندگیت....منم قطع رابطه ام با خانواده شوهر اوایل از این قطع رابطه اذیت میشدم ولی الان به نبودشون عادت کردم و واقعا آرامش دارم و لذت میبرم از زندگیم
من اینقد خودم باجاریام خوبم و گرمم ومیجوشم بقران نمیفهمم جاری ک میگن ب هم حسادت میکنن چجوریه
ولی تازگیافهمیدم اون بزرگه اونقد ک من تعریفش میدادم حتی براخاهرومادرشوهرم نیست حتی زورش برسه بدمم میکنه بعد سالها تازه دوماهه متوجهش شدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
