از همین الان بگم اگه ممکنه فک کنین من عقده ای ام پس فکرتون رو بم نگین چون خیلی ناراحت کنندس؛-؛
مثلا دوازده سال دیگه که میشه بیست و شش سالم من یه جراح خیلی خوب شده باشم بعد از اونجایی که توکیو زندگی میکنم (حالا یا توکیو یا انگلستان یا ترکیه،، فقط ایران نیستم:/) موتور روندن واسم مشکلی نداره پس میرم گواهینامه موتور میگیرم با موتور میرم سر کار.. بعد تتو هایی که میخوامو روی دستام میزنم (کانجی گناه و مجازات)... سر کار کلی دوست پیدا میکنم و همیشه باهم میریم بیرون و خوش میگذرونیم... بعد اتاقمو پر از پوستر و مانگا و اینا میکنم و از اونجایی که خودم سرم خیلی شلوغه هر چند وقت یه بار یکی رو میارم تمیز کنه خونه رو... و هر وقت بیکارم میشینم انیمه میبینم... هر شب به مادرم زنگ میزنم و عیدا برمیگردم ایران ؛-؛
تصورات من از آیندم اینه.... دعا میکنین واسم تا بهشون برسم؟