ما ازدواج سنتی داشتیم همراه با چند ماه اشنایی روزی که رفتم سر قرار از برخود پسره خوشم اومد اما از قیافش نه اما وضع مالیش معمولی بودن کلا ولی ادم تحصیل کرده و خوش برخوردی بود و فوق العاده سیاس ما ازداوج کردیم اما کاملا از روی منطق ازدواج کردم ولی الان دوسال گذشته ولی من هنوزم دوسش ندارم و از خانواده بیشعورشم خوشم نمیاد
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
ترجیح میدی خودت تو غم و غصه و بدبختی باشی تا دشمن شاد نشه؟
خو رها شو بزار دشمن شاد بشه
از روی تجربه زندگی شاد بساز
بزار هم خودت شاد بشی هم دشمن
مشکل چیه؟
کم واسه مردم زندگی کنیم باوا
کاربر آقا😊 من همون کرمی هستم که بعد از گذروندن سختی ها ( مثل دانه از دل سیاهی خاک) از پیله تنگ و تاریک تبدیل به پروانه ی آزاد شدم 🦋😍 سختی ها و بغض های هر آدمی ، دارایی و اعتبار اون آدمه ....Kindman