راستش من خودم عصبی بودم از زمانیکه عقد کردم عصبی تر شدم شوهرم خیلی خوش اخلاق بود ونازمو میکشید ما می‌خواستیم عقد وعروسیمون با هم باشه ولی بخاطر عموش ک مریض بود عقد محضری گرفتیم بعدشم افتاد مرد خونواده من گفتن برین ماه عسل ولی پدرشوهرمینا نزاشتم ما ب شدت دلبسته هم بودیم فقط یه ساعت فاصله داشتیم همین باعث اختلاف زیادمون شد اونا پول نداشتم میخواستم عروسی بگیرن مدام جنگ ودعوا داشتیم من عصبی تر شدم سر خونوادش چندین بار زدم شوهرمو اونم روش باز شد منو میزد
حالا اینا رو گفتم ک بگم چیشد ک انقد من عصبی شدم
خب
کتک زدی!؟ نکن این کارو خودت خراب کردی
دیشب نصف شبی من خوابم میومد هرچی بچه گریه میکرد شوهرم انگار ن انگار با اینکه ظهرم خوابیده بود بلند نشد شیر بزنه برا بچه منم شب قبلش تا صبح خواب نرفته بودم چون دعوا کرده بودیم اونم تا دعوا میکنیم زنگ بابام میزنه تو فکر بابام بودم خواب نرفتم
چرا به خاطر فوت عمو عروسی رو نگرفتید؟
مکن کاری که برپاسنگت اید
جهان به این فراخی تنگت اید
منم محکم زدم ب دستش اونم تا میخورد منو زد الان گردنم کبود شدهالان پیاماشو میزارم
کو
بهتره جفتتون برید مشاوره
کار شما بسیار بده
خانوم باید با ظرافت باشه نه مثل مرد خشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
