من خیلیییییی خیلییییی تو زندگیم ب ته خط رسیدم خیلی جاها تا ته تاریکی رفتم
قطعا این تجربه ی دیدن ته تاریکی ته سیاهی ته خط و بودن تو پرتگاه برای همه هست و همه تجربه کردیم
و اومدیم تو دنیا ک گم شیم تا راه پیدا شدن رو پیدا کنیم
ما گاهی تو دنیا نور میبینیم گاهی تاریکی
گاهی خوبی میبینیم گاهی بدی به این دلیل که
هدف اصلی و صراط مستقیم رو پیدا کنیم
یه چیزی بگم من همیشه تو سختی تا یک فشاری بهم میومد میگفتم کاش بمیرم کاش بمیرم کاش بمیرم کاش بمیرم تموم. شم
دعا میمردم خدایا منو بکش ازین زندگی راحت کن تهدید ب خودکشی فکر ب مردن
با قرص اقدام کردم ب خودکشی با وایتکس با گاز با چاقو با تیغ
و مادرم و خواهرم جلومو میگرفتن
و کلا ب جای راه حل تصمیم میگرفتم ناامید شدم
ولی
یک بار خواب دیدم ک توی خواب یکی به گردنم چاقو زده و من خون ازم میرفت و یواش یواش درحال مردن بودم و هرچی التماس میکردم کمک من نمیخام بمیرم کمکم کنید نجاتم بدید کسی توجه نمیکرد
تو خواب متوجه حسرت کشیدن موقع لحظه مرگ خیلیییییییییییییییییییییییییی از سختی های بزرگ تره
خیلیییییییییییییییی از تاریکی های ما تاریک تره
ب خداوندی خدا قسم خیلی بدتره
حسرت کار های نکرده
حسرت ارتباط های نداشته
حسرت جبران نکردن تموم اشتباها تموم عصبی شدتا تموم دروغ ها و تهمت و غیبت ها
حسرت تموم نماز ها و روزه های درست نخونده
حسرت تموم کار های خیر نکرده
حسرت نرسیدن ب خداوند و لذت درک حضور خداوند و شیرینی ارتباط و اتصال ب معشوق حقیقی و مردن تو اوج تاریکی
حسرت قوی نبودن در برابر امتحان های خیر و شر زندگی ک باعث ارتقای روح من میشه
حسرت انجام ندادن رسالت و هدفی ک بخاطرش خلق شدیم مثلا مادر شدن تشکیل خانواده حمایت انسان ها شغل یا علاقه یا پرورش استعداد خاصی در خودمون
و حسرت کار های خوب نکرده
حسرت هدر دادن وقتمون و حسرت انجام ندادن کار های دلخواخمون
حسرت ندیدن دنیا و لذت نبردن از آسمون از انواع افام شکل های مختلف طبیعت آسمون ابرا و ماه و خورشید و این دنیا با تمام شگفتی هاش
حسرت درک نکردن ندیدن نشنیدن و نخوردن و نپوشیدن و نفهمیدن تمام نعمت های الهی ک فقط کفر میگیم و ناشکری میکنیم و. صبور نیستیم و آگاه نیستیم هیج حالت و شرایط و حال و روزگاری دائمی نیست