ما ازدواج که کردیم
همسرم قرار شد برای کارای پایان نامش یه هفته بره شهرستان یکم کاراش طول کشید شد یه ماه
وقتی برگشت گفت استادم بهم یه کار پیشنهاد داده میخوام از بابا اینا مستقل شم
یه مدت اینجا برم سرکار یکم پول جمع کنیم
هدفمون مهاجرت بود قرار بود این مهر اپلای کنیم هردو
یکم بعدش گفت با خانواده دعوام شده دیگه نمیتونم باهاشون زندگی کنم باید بیشتر کار کنم فکر نکنم دیگ ساپورتم کنن
رئیس کارخونه هم مدیریت سوله جدیدو بهم داده حقوقمو دوبرابر کرده باید بیشتر بمونم
انقدر دوری از همدیگه دورمون کرد که دیدیم نمیشه دیگه