چند سال پیش اومدن خونمون موندن شب بچش تو پتو خودشو خیس کرده بود مامانش همونجوری پتوی نجسو تو کمد رختخواب لابلای پتو بالشامون گذاشته بود
اعصابم خورد شد یادم اومد
خاک تو سرش
مامانش باید خبر می‌داد بتون و میبرد میشست
واقعا که
حالا گذشته، خودخوری نکن
آدم بیشعوری بود زورش اومد که شب قبلش گفتم پلاستیک بذارم زیر تشک بچه
خودش قبلش گفت شاید خودشو خیس کنه منم اینو گفتم
عیب نداره بچس دیگه بشورش
یک نفر میگفت رفتیم مهمونی بچش رو یه پتو پنبه ایرنهمونی شاشیده یواشکی قاطی تشکاش کردم نفهمه و با افتخار میگفت
چه بد
شما از کجا متوجه شدی ؟ حتما همه جارو بو گمد گرفته بود
اون مهمان برای من الان یه آدم غریبه بود ک نمی‌شناسم نه بخاطر ادرار بچه بلکه بخاطر ب ی ش ع و ر ی مادر بچه
بعضیا شعورشون همین قدره منم داشتم نمونشو البته جیش نبود خون دماغ شده بود بچش و گند زد به همه جا مادره دید و همونجوری ولش کرد رفت
این یه نمونه شه
اگه بچش کاری کنه یا به بچه های دیگه چیزی بگه میندازه گردن بقیه که دخترمن کوچیکه بچه های شما براش بدآموزی دارن راهکاربدی از سر محبت میگه طرف مقابلم بیشعوره کاسه داغ تر از آشه
بارها خواستم خواهرمو از بچش دور کنم که بااینکه کوچیکتر از خواهرمو براش بدآموزی داره ولی مادره خیلی پرمدعاست ادعا داره تحت کنترلشن بچه هاش درصورتی که دورش میزنه دخترش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
