تو شرایطیم که محبورم چند روز خونه پدرشوهرم بمونم .
مادر شوهرم تمام خوراکی هاشونو قایم میکنه و وقتی بچهاش میان میارشون خیلی ناراحت شدم ازین کارش
امروز ناهار یه کاسه اب گوشت سهم من مونده بود؛ نوه هاش اومدن نشستن پیشم اینم میگفت بخورید باهاش قاشق زدن تو کاسه آبگوشت. منم ریختمش تو سینک هیچی نخوردم همش اب دهن بود.
از صبح دارم ضعف میکنم قشنگ میدونه ناهار نخوردم گرفته خابیده
میوه و هر چی باشه قایمشون کرده تو یخچال .منم ادمی نیستم برم سر یخچالشون
برا شکمم نیست بلکه شخصیتم خیلی خوردش شده ازین رفتارا