من امروز شعله زرد نذری پختم از صبح هم به مامانم گفته بودم باردارم هستم
مامانمم گفت میام حتما بهشم زنگ زدم که گذاشتم ساعت 3 اومد قابلمه داد بعد رفتش روضه من فکر کردم زود میاد ولی خیلی دیر اومد ساعت 5 که زیر اجاق رو خاموش کردم اومدآبجیم از ساعت 4 اومده بودکه اونم نوجونه اعصابم خوردبود همه کارا رو خودم کردم
منم ناراحت بودم تو آیفون گفتم نمیخواد دیگه بیای شعله زردتونو می فرستم آبجیم در رو باز کرد
منم مامانم اومد باهاش بحث کردم گفتم من واجب بودم یا روضه
مامانم نشست رو مبل منم زنگ زدم شوهرم اومد پخش کرد
مامانمم ناراحت بود فکر کنم عذاب وجدان گرفته بود 😢😢
آخرشم قابلمه هارو همه رو که کثیف بودن برداشت برد به آبجیم گفتم قابلمه هارو تمیز تحویل گرفتم میشورم میارم ولی مامانم برد خودش بشوره
الان عذاب وجدان گرفتم خیلی
قلبم داره درد می کنه گریم میاد
اولین بار بود تو عمرم نذری درست می کردم 😢😢😢