کنار جاده ی روستا قدم میزدم و به این فکر میکردم که ما همیشه با آغوش باز به سراغ خواب میریم چون میدونیم وجودمون متوقف نمیشه و از بین نمیره و با عشق خودمون رو به دست اون کِشش میدیم که ما رو با خودش به خواب میبره.....این کیه که ما رو به آغوش گرفته و با خودش به خواب میبره.... فقط کافیه کمی فکر کنیم تا بدونیم دَستای خدا همیشه زیر سَر ما هست...
فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ
تو تَحت نظر و مراقبت کاملِ ما هستی....
