2777
2789

مامانم ۵۰ سالش بود ولی از قبل میدونستم قراره از دستش بدم بازم شوکه شدم.

یه هفتست فوت کرده از وقتی رفته فقط میچسبم به شوهرم هر جا میره عین بچه کوچولو منتظرم بیاد،انصافا شوهرم واسه مامانم داماد خوبی بود و زحمتشو کشید.

ولی خیلی حس تنهایی و بی کسی دارم مامانم هم بابام بود هم مامانم از وقتی رفته به این فکر میکنم دیگه هیچکیو جز شوهرم ندارم و بی کس و تنها موندم...

خدا بیامرزه طبیعیه

خدایا شکرت واسه اون وقتایی که معلم میخواست درس بپرسه ولی زنگ میخورد،واسه خنکی رخت خواب تازه پهن شده تو تابستون ، واسه بوی غذای مامان ، واسه خوراکی خریدنای بابا،واسه لذت خاروندن جای کش جوراب ، واسه مزه نارنگی ، واسه بوی لاک ، طلوع خورشید ، واسه بوی تن نوزاد ، خوردن چای تو هوای سرد ، لیسیدن انگشت بعد از خوردن پفک نمکی واسه همه چیزایی که دادی و نمیبینیم شکرت💫👌💜

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خدا بیامرزدشونحق داری عزیزم. به زمان نیاز داری تا بتونی کنار بیای

قسمت تلخش اینجاست فقط جلو شوهرم میتونم گریه کنم و الان حتما پشت سرم حرف میزنن که دخترش عین خیالش نیست در حالی که چند ساله از وقتی فهمیدم قراره بی مادر بشم گریه میکنم

قسمت تلخش اینجاست فقط جلو شوهرم میتونم گریه کنم و الان حتما پشت سرم حرف میزنن که دخترش عین خیالش نیس ...

عزیزم واقعا سخته. واسه خواهرت چه میکنی؟الان خواهرت کجاست؟طفلک اونم خیلی تنها شده.‌برادر نداری؟

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز