از رفتارهای مادرم خسته ام
یکی اینکه هرچی تو خونه اتفاق میفته همش رو به مادربزرگم میگه
و سر هر صحبتی انگار حرفهای آدم رو نمیشنوه اجازه نمیده حرف بزنیم مااام مجبوریم با داد و صدای بلند بگیم
من امروز صبح زود بیدار شدم شنیدم پدرم دوستاش رو باغمون دعوت کرده صبح به مامانم گفتم بابا ناهار نمیاد گفت نمیدونم کجاست گفتم چرا پنهون میکنی
به من میگه تو چرا فالگوش وایمیسی میگم خب بیدار بودم شنیدم
حس اضافه بودن تو خونه رو دارم فقط وقتی میخواد بره بیرون میگه منو ببر اینور اونور
وظیفه ام هست
اما اینکه جوری رفتار میکنه که انگار عضو خانواده نیستم ناراحت میشم
نمیتونم خیلی چیزا رو بنویسم
ولی کاش مادرا دختراشون رو میفهمیدن