2777
2789
عنوان

داستان زندگی من

164 بازدید | 13 پست

چشم شوهرش ضعیف بود پسرش به دنیا اومد خواهرش افسرده برادرش تنیل خانواده مرفه و مادر بی تفاوت داشت آخرشم میدونم که پسرش الان هفده سالشه و مادر آلزایمر داره و خواهر سالمندان رفته و برادرش فوت شد 

ولی یکه میاد بگه که قسمت اصلی داستان چی بود؟

خلاصه بگه 

وا یعنی واقعا یکی نیست؟


      خدایا دوست دارم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

تا اونجا که داداشش گذاشتن آمبولانس بعدش تاپیک ترکیدبعدش چی شدشما نمیدونی؟

آخرش رو نوشتم تو متن تاپیکم چرا گذاشتن آمبولانس اصلا ماجرای پزشکی قانونی سر چی بود؟

      خدایا دوست دارم
آخرش که گفتم ولی ماجرای اصلی داستان اصلا چی بود

من چیزای ک گفتیو هم بشون نرسیدم تازه داشتم میخوندم .رسیدم اونجایی ک گفت چشم همسرم ی بیماری داره همین دیگه بقیشو نخوندم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز