گرچه وضع مالیش خوبه و تلاشش کرد ولی من هیچوقت نمیتونم با شرایطش کنار بیام همون اول هم مخالف بودم ولی با حرفاش منو خامم کرد خانوادم هم بخاطر پولش سریع قبول کردن تاریخ عقد رو بزور اینکه عموی مریض دارن ممکنه بمیره خیلی جلو انداختن ولی یه بچه از ازدواج قبلی داره من رفتارم با بچه عالیه پیش ما هم نیس آخر هفته ها میاد ولی همیشه اذیت میشم از تعاملش با زن سابق بخاطر بچه از فکر اینکه این بچه از کجا اومده … از فکر اینکه یه بچه دیگه هم داشته و سقط شده و اینکه من هیچ تجربه ای نداشتم … 😓 دیگه نمیکشم تصمیمم رو گرفتم برای یه عمر راحت شم