دیشب خواهرم خونمون بود شوهرم گفت بیایید بریم بیرون شام
تو ماشین یه آهنگ داشت پلی میشد شوهرم گفت هر وقت این آهنگ رو گوش میدم کلا دلم میخواد برگردم به گذشته و چشمام رو روی خیلی چیزا ببندم بعد من حس کردم که بغض کرد و دیگه هیچی نگفت
من فقط نگاش کردم نمیخواستم جلو خواهرم چیزی بگم
مضمون آهنگ هم از جدایی و بی وفایی و دلتنگی بود