2777
2789

۸۰۰ کیلومتر فاصله خونمونه فکرکنید ۱ روز توی راه باشیم بعد که الان توی راه برگشتیم شوهرم گفت عزیزم  فکرکنم دوست نداشتن بیایم😓 مامانم که یه غذای درست حسابی نذاشت جلومون خیر سرشون ۱ ماه نیست گوسفند کشتن عدس پلو با مرغ انقدرم کم کشید برای شوهرم که نصف غذامو الکی گفتم سیر شدم دادم جلوی اون

 کتلت با مرغ اصلا بحث غذا نیستا حرف مهمون نوازیه چون من دیدم مهمون داریشو دو مدل غذا پختن برای دراوردن چشم عمه هام و...بعد برای آبروی یه غذای خوب نپخت توی ۳ روز 

حالا این هیچی توی این گرما همش میگفتن کولر خاموش کنید حیاطشون باغه یه تخت داشتن زدیم با مامانم که همه کارارو خودم کردم تا شوهرم نشست یهو گفت فکرنکنید به فکر شما بودما گفتم بیاید بیرون یکم کولرو خاموش کنم راحت باشیم😔 کف خونش دراز کشیدیم تمام تنمون آشغال چسبید یکم سلیقه نداره فقط بلده طعنه و کنایه بزنه پشیمونم که رفتم خونه پدرم😭😭😭امروز صبح کله پاچه درست کرده بود تنها چیز درست حسابی که این چندروز خوردم بعد تا غروب هیچی نداد بخوریم هیچیم نداشتن درست کنم جرعت ندارم از نوع نگاهش برم سر فریزر بخوام دست به چیزی بزنم از شوهرمم که گرسنش یود خجالت کشیدم

دلم خیلی پره😭😭بازم حرف دارم پست بعدی میگم

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دفعه قبلی یعنی تقریبا ۲ سال پیش شوهرم اومد خونشون (نمیتونه بیاد مرخصی نمیدن) یکم گوشت چرخکرده برداشتم غذا درست کردم مثلا گفتم مامانم زحمت نیفته دو بار دیدم با بابام غیبت شوهرمو میکنه که گوشتامو خورد فلان...دیگه دست نمیزنم به هیچیش 

بعدا به مادرت میگفتی ،مامان جان خوب نبود اینقدر رک بگید تخت زدم فقط بخاطر اینکه کولر خواموش بشه نه بخاطر شما،

من بچه ات هستم به دل نمیگیرم ،شوهرم ممکنه ناراحت بشه ،آدم هر چی تو دلش هست رو که مستقیم به طرف نمیگه

الهیییی ای کاش باهاش راحت بودی میگفتی بهش

آخه همینجوریشم شوهرم نصف شب مثلا میگه بگو یکم آرومتر سروصدا کنه با گربه ش بلندبلند حرف میزنه یهو میپره بهم یعنی خونه ی خودمم نمیتونم راحت باشم 

من اصلا احساس راحتی نمیکنم خونش

بعدا به مادرت میگفتی ،مامان جان خوب نبود اینقدر رک بگید تخت زدم فقط بخاطر اینکه کولر خواموش بشه نه ب ...

 میگه شوخی کردم ولی خب حرفشو زد دیگه...

خودش خوب همه چیو میدونه 

وضعیت مال خوبی داشتیم ولی بابام تنگ نظر بود توی عقد شوهرم میامد خونمون 

هزار جور حرف و هزار جور  رفتار از پدرم میدیدم و میشنیدم  که  هنوز روم نشده برای کسی باز گو کنم 

میفهممت

چشمم دوربینه  ببخشید اگر غلط نوشتاری دارم 
وضعیت مال خوبی داشتیم ولی بابام تنگ نظر بود توی عقد شوهرم میامد خونمون هزار جور حرف و هزار جور رفتا ...

من مامانم اینجوریه بیشتر 

سر جهیزیه خریدن شوهرم همه جا بردمون چون از نظر خانوم وظیفش بود

شوهرم شاهد تمام آبروریزی ها و قهر و دعواهای مامانم بود 

گوسفند کشت نصف جیگرشو برد یخچال قایم کرد فردا صبحش اورد هیچکس لب به جیگر مونده نزد خودشون درست کردن خوردن

با ندید بدید بازیاش شرمندم کرده  

خواهر منم تازه ازدواج کرده من بخاطر ابرو داری پیش شوهرش چون هفته ایی یه وعده شام میان دو مدل غذا میزارم میوه خوب تهیه میکنم میگم بزار خانواده شوهرش احترامش کنند 

بعد رفتنشون مادرم با من دعوا میکنه چرا ریخت و پاش میکنی ولی من دفعه بعدم کار خودمو میکنم 

به مامانم باشه داماد مهمون نیست نیمرو بسشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز