برای گربه هایی که شنیده نشدند، عاشق شدند، انکار کردند، مشتاق شدند، دل را به دریا زدند، درخواست دادند اما معشوق دست رد را به پنجه هایشان زد و آنان اینگونه خسته در کوچه پس کوچه های شهر بر زمین های گرم و غمگون دراز کشیده و گذر عمر میبینند...
توضیحات عکس:
عکس اول: گربه ای خسته به حالت درازکش و چشم به افق
عکس دوم: گربه ای خسته به حالت درازکش اما کمی مشتاق برای سردراوردن از رفتار عکاس روبرویش و وسیله ای که دستش است
عکس سوم: گربه ای خسته و ناامید از تلاش بیهوده اش باز به حالت دراز کش باز میگردد و سعی می کند حضور عکاس را نادیده بگیرد
عکس چهارم: همچنان گربه ای خسته میومیو کنان آنچنانی که چشمانش رو به افق است به خواب عمیقی فرو میرود امید به اینکه هنگامی که از خواب برخواست حضور عکاس مزاحم را حس نکند اما حضور خانومیوش(گربه ماده_معشوق گربه خسته ما) را چرا....
امید است امید...



