سلام دوستان خواهشا خواهرانه نظر بدین ،دوساله به اجبار دور از شوهرم زندگی میکنیم (خودم و بچه هام فعلا مشهدیم)،قرارمون تا خونه جدا از خونوادش بزاره انوقت برمیگردیم پیشش،،ولی الان دوسال شد هی میگه ندارم ،نمیدونم ،چکار کنم (قراره یه زمینشو بفروشه اونیکی زمینوبسازه ولی از شانس بدمون بخاطر اینکه زمینمون وکالتی خریدیم صاحب زمین فوت کرده زمین دچار مشکل شده فروش نمیره ) الان برادر شوهرم بهم زنگ زده که میخوام بیام دنبالتون برگردید خونم بشینید تا براتون خونه جور کنیم نظرتون چیه
بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی ست
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من قبول نکردم گفتمش بسه از این خونه به اون خونه نشستن (یه سال خونه خالم ویه سال خونه داداشم نشستم)دیگه دوس ندارمخونه کسی بشینم اعصابم نمیکشه میخوام خونه خودم بشینم