مامان من که هر وقت چیزی از من خواسته بهش نه نگفتم با اینکه 46 سالشه و حوون هم هست از روز ائل بارداری بهم گفته ثانیه ای بچتو نگه نمیدارم ثانیه ایی...
مادرشوهرمم که میگفت تو بچه بیار من بزرگ میکنم..
حالا میبینم یه ماه مونده به زایمان من قصد مهاجرت به شهر دیگه کرده..
منم دیگه توقع ندارم برا بچم پرستار میگیرم خدا خودش هوامو داره بهم تواناییشو بده زیر منت نرم..
شمام جوونی عزیزم خودتو بخاطر ناراحتی داداش وو زن داداش زیر بار حرف زور نبر یه مدت بگذره یادشون میره عادی میشه ...از اول مهر برو کلاس ثبت نام کن بگو خودم کار دارم