سلام بچه ها . میدونم که اینجا اکثرا از دست خواهر شوهر مینالین ولی باور کنید من خیلی مظلومم.
البته شماها هم خودتون احتمالازن داداش دارین که من رو درک کنین. بذارید یه کم از خودم بگم . من از بچگی بچه درس خون بودم و دانشگاه هم توی یه رشته ی تاپ روزانه درس خوندم و ارشدمو هم گرفتم و فعلا مجردم . وبرای آزمون های استخدامی و دکتری هم مطالعه دارم . یه زن داداش دارم که معلمه برادرم هم همینطور معلمه و یه بچه کوچیک یه ساله دارن بعد الان که نزدیک مهره مشکل بچه شون رو دارن که چیکارش کنن اومدن به من میگن تو بیا پرستار بچه مون شو که ما بریم سر کار منم چند باربا شوخی و ملایمت و زبان خوش بهشون گفتم من نمیتونم واقعاهم تجربه شو ندارم واینکه مسئولیت قبول کردن سخته و در حال حاضر من دارم مطالعه میکنم که برای آزمون های آینده آماده باشم .ولی اونا هی باز حرف خودشون رو میزدن و ول کن نبودن میخوان از اخلاق و مدارا کردن من باهاشون سوء استفاده کنن منم یه آن قاطی کردم بد جوابشون رو دادم این درحالیه که اونا مرکز استانن و ما شهرستان زندگی میکنیم یعنی من باید برم با اونا زندگی کنم و با اونا برای سر زدن بیام خونمون درحالی که وضع مالیشون خوبه خونه و ماشین هم دارن ولی از روی خساست نمیرن پرستار بگیرن. اینم بگم که برادرم توی دانشگاه های غیر انتفاعی و آزاد آشنا داره من چند وقت پیش بهش گفتم که برام صحبت کنه که برم تدریس کنم تا یه کار بهتر گیرم بیاد ولی برام کاری نکردن واقعا میتونستن ها ولی انجام ندادن یعنی خوبی درحقم نکردن که حالا انتظار داشته باشن ازم .تازه توی مراسم نامزدی برادر زن داداشم یه مورد خواستگار خوب برام پیدا شد اومدن با خودم وخواهرم صحبت کردن ولی زن داداشم نذاشت که جور بشه چون از فامیلای عروس بودن یعنی خوبی نکردن هیچ بدی هم کردن آخه آدم اینقد پرتوقع. خدایی احساس میکنم خیلی مظلومم دلم برای خودم خیلی میسوزه 😢😢😢شما جای من باشید با این زن دادش چه طور برخورد میکنید؟