نذری که میپختن زن داداشام نمیومدن خودم یه تنه کمک میکردم ولی ازدواج که کردم بابام بهم بدی کرد دعوامون شد حتی جهاز نداده عروسی نگرفته جدا شدم ازشون ظلم کردن الان نذری اوردن قربون امام حسین برم نذرشون قبول ولی حالم بد شد قشنگ نپختنش قبل دعوا رفته بودن سفر با شوهرم گفتن بمونیم خونه مراقب باشیم دورمو دیدم دلم گرفت کل خونه رو ریختم شستم تمیز کردم حتی رو لهاف تشکا