سلام بچه ها اول بگم عموم و بابام دوتاشون باهم باجناقن و مامانمو خالمو گرفتن... عموم خیلی مرد خوب و مهربونیه و چهل و خورده سالشه،خالمم چهل سالشه و خدایی قیافش خوبه...اینا کلا یک دختر دارن ک اونم ازدواج کرده تو یک آپارتمان براش خونه خریدن ک از قضا یک خانم به ظاهر موجه و مطلقه ک ۴تا پسرم داره همسایه دخترشه... اینا گروه ساختمان داشتن ک شوهر دخترخالم چون بیشتر ماموریت بوده وقت نمیکرده تو گروه فعالیت کنه و کارای خونه رو عموم پیگیری میکرده
من کاربرminiyator6cهستم بااون کاربریم بیشترفعال بودم هیچوقت خارج ازچارچوب قوانین حرفی نزدم اومدم دیدم تعلیق شدم واقعا ناراحت شدم هیچ کس پاسخگو نیست 🙃🤍مکث کن، نفس بکش، اگر باید گریه کنی اینکارو بکن، ولی هیچ وقت نا امید نشو و به راهت ادامه بده🤍
ی روز خالم و عموم باهم تو گوشی بودن... آخه هراز گاهی پیام های عادی ک فوروارد بوده ک مثلا انرژی مثبت ...
اون میگذره و خالم اومد بهم گفت این اتفاقو گفتم خاله حواست باشه فک نکن بی منظور بوده آخه مگه میشه بی منظور وسط چت بگه جووون...گفت چمیدونم والا .... تااینکه خالم و عموم و مامانم اینا باهم میرن سفر اربعین مادرجون مادرمیمم باهاشون میره یهو لب مرز این خانومو میبینن
میشه دعا کنی امسال هم دانشجو معلم بشم هم مامان قول میدم معلم و مامان خوبی بشم و در انتظار هفت ساله برای نینی خدایا من هنوزم صبورم و امیدوار 😌خدایا شکرت یکی از دعاهام مستجاب شد و دانشجو معلم شدم و منتظر برای برآورده شدن دعای دوم خدایا من ب رحمتت امیدوارم و بس 😌