سلام بچه ها اول بگم عموم و بابام دوتاشون باهم باجناقن و مامانمو خالمو گرفتن... عموم خیلی مرد خوب و مهربونیه و چهل و خورده سالشه،خالمم چهل سالشه و خدایی قیافش خوبه...اینا کلا یک دختر دارن ک اونم ازدواج کرده تو یک آپارتمان براش خونه خریدن ک از قضا یک خانم به ظاهر موجه و مطلقه ک ۴تا پسرم داره همسایه دخترشه... اینا گروه ساختمان داشتن ک شوهر دخترخالم چون بیشتر ماموریت بوده وقت نمیکرده تو گروه فعالیت کنه و کارای خونه رو عموم پیگیری میکرده
کُردم وافتخارمیکنم به کرد وکردستان😌🤜منال ناف کرمانشان 😏 وقتی میگی کورد تورک م اینجوری بگو دیگه البته تاکید من بی دلیل نی کورد هم درسته آما😅ما میگیم کردستان نه کوردستان درسته اگر دقت کرده باشید اخبار های ماهواره که مربوط به کردستان عراق هست کرد رو کورد مینویسنن همچنین کوردستان حالا خود دانی میخوای عراقی باشی بگو کورد میخوای یه ایرانی اصیل پرافتخار باشی بگو کُرد. 💗🌸💗🌸💗🌸 اسمم روژین به معنای روز کردستان😊❤ Iam hes sheshomi& �🥳 قلبم داداشم زندگیم خواهرم هست ونیستم باوگ ودالگکم🥺❤⭐ تمام وجودمو میزارم پای خواهرم تا یه خانم دکتر عالی تحویل جامعه بدم:)))))) بااینکه ۱۳سالشه😅
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خلاصه جرو بحثشون میشه عموم میگه تو خیلی حساسی خالم میگه حق نداری دیگه بهش پیام بدی .... اون میگذره چن ماه بعد خالم اینا میرن شمال و میبنه تو راه طرف ب عموم پیام داده خوش بگذره و تو پیاماشم میگع من خیلی احساس تنهایی میکنم بسه هرچی خودمو سرااین چارتا بچه گذاشتم اگه موقعیتش پیش بیاد ازدواج میکنم.... خالم تو ماشین بوده عموم میره مغازه ک یهو پیام این خانوم تو ایتا میاد و میبینه عموم پیامای قبلی رو پاک کرده و مشخصه این ادامه ی یک چت بوده خالممم میگه واقعا برات متاسفم تو دیگه از چشمم افتادی و اون میگه تقصیر خودته ک حساسی وگرنه منکه همه پیامارو بهت نشون میدادم گفتم دیگه نشون ندم ناراحت نشی
خالم میگه برگرد شهرمون عموم میگه هنوز تازه اومدیم اون میگه حالم ازین سفر بهم میخوره برگرد میگه شمارهشو پاک کن دیگه پیامش نمیدی میگه باشه فقط سفرو خراب نکن...دیگه تاآخر سفر حال خالم گرفته بوده....دیگه من ب خالم گفتم یک فرصت دیگه بهش بده آخه خانومه در ظاهر خیلی زن خوب و مهربونیه من موندم واقعا.... گذشت و یکسال بعد ینی همین چن روز پیش عموم اینا شب سوم محرم شله داشتن و همسایه ها اینا اومده بودن مثلا خونه عموم قاسمی ۹۰هست خونه دختر عموم قاسمی۵ ینی چهار پنج تا چهارراه فرقشونه
اگر از من بپرسن قشنگترین واژهای ای که یاد گرفتی چیه؟میگم پذیرش...پذیرفتن شرایط با تمام سختی هاش،پذیرفتن آدما با تمام نقص هاشون، پذیرفتن این که مشکلات هست ولی باید ادامه داد، پذیرفتن اینکه گاهی اشتباه میکنم ،پذیرفتن اینکه من کامل نیستم، پذیرفتن تموم فقدان هااا، پذیرفتن تمام از دست دادن ها 🌱 شکست خوردن هااا ،رها شدن هااا داشتن پذیرش یعنی پایان دادن تمام دعواها و اختلاف ها 🤍پایان حال بد وجنگ و اعصاب و شروع آرامش....بپذیرید بچهها همه چیز رو بپذیرید و رها کنید...اگر کسی دوستون نداره ،اگر کسی ارتباطش رو باهاتون کم میکنه اگر کسی ازتون متنفره اگر کسی ازتون دور میشه اگر زندگی اونطور که میخواستین پیش نمیره هیچی جز پذیرش و گذشتن نشون نمیده...چقدر بالغ هستید 🌻یه عدد نومزد دارم که تمام منه:)💚 جان من است او 🤭درخواست دوستی به هیچ عنوان ندید و قبول نمیکنم باتچکر 💙
یهو شوهر دخترعموم همسایشونو میبینه تعجب میکنه،خانومه میگه خونه پدرتونه میگه ن خونه پدرخانومم شماکجااینجاکجا...میگه دوستم تواین میلانه خونش گفته پاشو بیاجاخونمون شله (حلیم)میدن من اومدم دوستم الان رفت دیگه مزاحم نمیشم بابامم یک سطل شله بهش میده میره... بعد ب گوشی خالم زنگ زد دخترعموم جواب داد گفت ببخشین ندا جان من اومدم با دوستم و فلان...دخترعمومم میگه خوب میومدین بالا گفته نه دیگه با لباس سرکارم بودم ماحم نشدم و با مامانش دوباره مشکوک میشن... باباشم میگه آره چهارپنج تا زن بودن بنده های خدا در حالی ک شوهردخترعموم میگه من کسی رو ندیدم احتمالا دوستاش رفته بودن جلوتر... و اینجا فهمیدیم این دوباره یک داستان از پیش تعیین شده بوده ک خانومه پاشه بیاد خونه عموم