البته شماهم به مادرت نگو حرفش اعتبار نداره والا با این شرایط میبینی میره به نام میزنه بزار در فکر خودش بمونه!
اماخیالت راحت حق شماست
همه تو این زمینه صد از وکلا و حقوقدانان بهترن :)
چکار کنم دیگه خسته شدم همش میگم ای خدایی که منو دختر خلق کردی کمکم کن، همش پس انداز میکنم برای خودم از طرف مادرم هدیه میگیرم همسرم هم میگه با اون دارایی اینارو بهت دادن، دلم برای خواهرم میسوزه اون که واقعا مشکل داره در عوض برادرم کلی ریخت و پاش داره چندتا ماشین و کلی مسافرت خارجه ،ما تا حالا سوار هواپیما هم نشدیم
به نظرم مادرت رو دوس نداشته باش
مامانم میگه نمیخوام مال مو داماد بخوره، آخه این چه حرفیه من دختر تو هستم چطوری دلت میاد من سختی بکشم و عروس آینده ات در رفاه باشه، ضمن اینه قبلا مهریه هم دادی
با مادرت قطع رابطه کنین حساب کار بیاد دستش
مادرت شما وخواهرتون رو دوست نداره بهتره به فکر خودتون باشین و پیشرفت کنین به خواهر تون هم موضوع روبگین به مادرتون هم خیلی خدمات ندین ازش دوری کنین شاید سرش به سنگ بخوره مادری که لقمه رو ازدهن شمامیکشه بیرون حق طبیعی و قانونی تون رو اون مادر نیست ببخشید به خاطر حرفام در مورد مادرتون فردا شوهرت وخانودش بفهمنن یه غوغا سونامی به پا میشه که نگو
وقتی میرم خونش به زور میوه و رب و خرت و پرت میده عذاب وجدان نداشته باشه، نمیخوام دلش و بشکنم ولی مگه من گدا هستم آخه چرا و همش میگه من دوستت دارم هرچی دستم میاد بهت میدم، همین طرز صحبت کردن که همه کسم پسرمه دنیا مال اون به جنازه من دست نزنید اون هست دل مو میشکنه، امشب دیگه نماز شب نخوندم از صبح تو خودمم دیگه جواب مو گرفتم من حقی ندارم من هیچم
عزیزم مادر شما خودشیفته هست اون کمکهای کوچیکم که به شما میکنه بهش میگن تکنیک خرده نان که همین جور شوکه بمونین فکر کنین دوستون داره وتکه اصلی نان رو به برادران میده هیچ وقت عوض نمیشه شماهم به فکر خودت باش باج نده
