2777
2789
عنوان

ماجراهای من و خانواده شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 2469 بازدید | 77 پست

نکته آخر این ک نگران قضاوت اطرافیان نباشین.همه عقل دارن و تجربه کردن.شاید در ظاهر نشون ندن ولی همه تفاوت بین بی احترامی و نیش و کنایه طرف مقابل رو با بزرگواری و خانمی شنارو میفهمن.در مدن زمان همه متوجه گذشت شما میشن.(هرچند نظر دیگران زیاد ارزشمند نیس.چ خوبش چ بدش)

دوست ندارم ب گذشته م برگردم و براتون از سختی هام تعریف کنم.ک دردی رو هم دوا نمیکنه.

اما میتونم بگم پشت هر توصیه ای ی چند تا تجربه هست.

ی روزی میرسه که همون فامیلاشون ک زنگ میزدن ب خونه ادم و بر اساس دروغای مادر و خواهرش توهین میکردن،زنگ بزنن و حلالیت بگیرن و توی جنع رو سرشون جات بدن.و دورادور میشنوی که به مادر شوهرت میگن عروس فقط فلانی یا ب خودت میگن شما تو این فامیل ی چیز دیگه ای جواهری....

میرسه این روزا

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دلم از سن کمم میسوزه چرا از الان به یه موجود افسرده تبدیل شدم من حرفاتون رو با دقت و چند بارم میخو ...


عزیز دلم.منم اوج مشکلاتم بین 20تا 25سالگیم بود.باور کن میشه همسرت رو تغییر بدی.منم تونستم ادم بشدت بی عاطفه و یخ و سنگ رو تغییر بدم.اما با صبوری و محبت بی حساب

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.
نکته آخر این ک نگران قضاوت اطرافیان نباشین.همه عقل دارن و تجربه کردن.شاید در ظاهر نشون ندن ولی همه ت ...

چقدر خوبه که شما اینقدر موفق بودین واسه نادیده گرفتن

ولی منم با همین سن کم تجربه داشتم وقتی یکی به ناحق پشت سرم حرف زده رفتار دیگران با من عوض شد هیشکی متوجه نیت شوم طرف نشد بیشتر بهم سخت گرفته شد

در صورتی که خدا شاهده من کاری نکردم فقط از سر حسادت اون کار رو کرد

میشه وقتی به ناحق همه به چشمی نگاهت کنن که نیستی بازم ساکت موند و دلت نشکنه؟

میشه به خدا واگذار نکرد؟


عزیز دلم.منم اوج مشکلاتم بین 20تا 25سالگیم بود.باور کن میشه همسرت رو تغییر بدی.منم تونستم ادم بشدت ب ...

توروخدا میشه بیشتر از این قسمتش بگین؟

ینی چجوری بود شوهرتون؟و شما چه کارایی کردین

شاید شما همون فرشته ای باشین که زندگیم رو عوض کنه

البته چون شما 40 سال ههستید مسلما سالیان زیادی با خواهر برادراتون زندگی نکردید وو وابستگی زیادی نسبت ...


عزیز دلم.حرفت درسته اما من الان هم با برادرام تو یه ساختمون هستم،وابستگی هم دارم،اما سعیم اینه ک مشکلات اونها حریم خانوادم رو بهم نریزه.اتفاقا سنگ صبورشونم و کمک حالشون اما هرکس جای خود

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.
عزیز دلم.حرفت درسته اما من الان هم با برادرام تو یه ساختمون هستم،وابستگی هم دارم،اما سعیم اینه ک مشک ...



من که همش دخالت میکنم   

30 ساله با خواهرم پامون تو کفش هم بود دیگه نمیشه.

بگه هم خیلی عصبی میشم ولی تازگی ها شوهرش اعتراض کرد با آقا قهر کردم

دو روزه اشتی کردیم 

تجربه من اینه راه حل رو برم مستقیم به خو اهرم بگم   

ادای 14000 صلوات به نیت کلیک کنید: سلامتی و پیروزی مدافعان حرم +آزاد سازی کامل کشورهای مظلوم 
توروخدا میشه بیشتر از این قسمتش بگین؟ ینی چجوری بود شوهرتون؟و شما چه کارایی کردین شاید شما همون فر ...


ای جانم.

باشه میگم.

همسر من اون زمان تحصیلات خوبی داشت.هرچند شغل مناسبی پیدا نکرده بود.اصلا ابراز احساس کلامی یا رفتاری نداشت.گاهی فکر میکردم پیش خودش تصور کرده اومده بازار برده فروشا و ی خدمه گرفته.همیشه میگف پدرم میگه تو مایه ننگ خانواده مایی!!!!دلیلشو هنوزم نمیدونم.چون واقعا جوونیام دختر مقبولی بودم از هر نظر!بخاطر سطح تحصیلیش خانوادش میگفتن پسر ما هیچ کاری نباید بکنه برا عروس.ن خرید ن عروسی ن هیچ گونه هدیه ای!!در عوض شما باید هر عید سکه بهش بدین جهاز فلان بیارین بابات خرج عروسی بده....و همسرم هم گوش بفرمان....

فک کن نشسته بودیم تو خونمون یهو زنگ میزدن ک زنتو بنداز بیرون!!!اینم اجرا میکرد!چرا؟؟؟؟حتا خودشم نمیدونس چرا فقط چون باباش گفته بود....

خدارو شکر ک گذشت

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.
من که همش دخالت میکنم     30 ساله با خواهرم پامون تو کفش هم بود دیگه نمیشه. بگه هم خیلی ...


خانمم نظرتون محترمه.من فقط پیشنهاد دادم عزیزم

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.
توروخدا میشه بیشتر از این قسمتش بگین؟ ینی چجوری بود شوهرتون؟و شما چه کارایی کردین شاید شما همون فر ...


باهاش گفتگو کردم.هرچی گفت عصبانی نشدم.دائم محبت کردم(هرچند اوایل وافعی نبودا!ولی ادامه دادم.)مطیعش شدم.تمام تصمیم گیری هارو سپردم بهش.فقط اطاعت کردم.بر اساس سبک ارتباطیش (لمسی)بیشتر بهش نزدیک شدم.با هر کار کوچکش ذوق زدگی نشون دادم مثلا متعجب میشدم از تواناییاش!حتا تو کارای عادی....

کم کم فهمید تو خونش شخصیت داره ی ستون محکمه(حالا اون وقتا نبودا!)حس کرد اگ نباشه من دست تنها میشم.در حالیکه واقعا ادم مستقلی بودم....

نمیدونم چند سال طول کشید ولی الان همه جوره ابراز میکنه.

قضاوت درباره ی دیگران آنها را به تو نمیشناساند،بلکه تورا شرح می دهد.

من یه چیزی بگم.البته این تجربه شخصی منه .

خدا رو شکر من با خانواده همسرم تا حالا مشکلی نداشتیم با اینکه فرهنگمون زمین تا آسمان فرق میکنه باهم البته این رو هم بگم که مدت زمان زیادی هست که عروسشون هستم سال ۸۶ عقد کردیم.حتی یک سال و نیم اول زندگی رو هم با هم تو یه ساختمان بودیم.ببینید من از همون روز اول عقد سعی کردم حریم هامون رو حفظ کنم با هاشون

فاش میگویم و از گفته خود دلشادم                  بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792