عصر مهمونی دعوتیم منم وقت نداشتم برم لاک بخرم مغازه هم دوره ازمون یه لاک بی رنگ داشتم و لوازم ارایشی اومدم ابتکار به خرج بدم با لوازم ارایشی لاک زدم😂🙏یه ناخون کار معذررت
تو که باشی پیش من خنده به دردا میزنم حتی اون لحظه که از شکنجه ها جون میکَنم تو دلیلِ سبزِ ریشه امی تو خاک این کویرچرا خم شه قامتم، زرد بشه روح و تنم؟که جواب موندنم، اَرّه سر ساق شداگه فردایی باشه من با تو می سازمبرد من وقتیه که به تو می بازم توی این روزای شوم، شده کل آرزومروز آزادی بیاد حبس بشم تو بغلت بین دستات برسم به اوج پروازمبا لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم من به آرامش وحشی چشات مدیونمیه پناهنده ی ترسیده ی تنهام اماپشت مرز تن تو تا به ابد می مونم منو از این غم جاودانه آزاد کن
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
تو جرم واضحِشانی، چقدر از تو نگفتند که روی قاتلت انگشت اتهام نباشد (محسنابنعلی🖤) نوعی سکوت وجود دارد، برای زمانیکه شما به موضوع تسلط دارید ولی گویندهای نادان با ژستی دانشمندگونه پر حرفی میکند! و شما سخنگفتن را بی فایده میبینی! به ویژه که در هر سخن گفتن خطرخودنمایی، خودبرتربینی، فخرفروشی و اظهار فضل وجود دارد!فلذا به سر تکان دادنی بسنده میکنی و این روشِ شخصیتهای رشدیافته میباشد.