بعد من رفتم دیدم یه پسره تنها تو اشپزخونه است
وایساد به منم پرخاش کرد
من رفتم به شوهرم گفتم بدو بیا بچه نیست گفت پیدا میشه
گفتم نه داداشش میگه یکی اذیتش کرده
گفت برو پیداش کن بیاد پیشم ببینم چی شده
من دیدم شوهرم انقدر ریلکسه رفتم پسرمو پیدا کردم
دیدم نشسته یه جا داره گریه میکنه و لپاش سرخه
دوییدم سمت اشپزخونه یه چوبم از زمین برداشتم پسره رو بزنم
یه پسر ۱۶ ساله فراریش داد منم تا میخورد پسر ۱۶ ساله رو زدم گفتم پای رفیق وایسادن کتک خوردنم داره