همش فکرهای منفی میاد توی ذهنم، اینکه چقدر توی لون مدرسه اذیت میشدم و میزدم زیرگریه، اینکه هدف و انگیزه خاصی برای ادامه ندارم، اینکه همیشه ناراحتم، و همینطور اینکه همیشه اونا بهم تیکه میپرونن بهم میگن ما برای تو وقت ازاد نداریم و فلان..
شب طوریه که قشنگ زدم زیر گریه،، انگار چشمام نشتی پیداکردن هرچی اشکام مبریزن تموم نمیشه.. اینکه اون کسیو که دوسش دارم خوشحالم هنوز ازم (متنفر) نیست اما هنوز باهاش نیستم سختمه.. حرفای بابام هم که هیچی.. بهم میگه خودآزاری داری و ازپس کاری برنمیایی، هنر دوست نداری.. آی کیوت متوسطه و اینا بیشتر حال منو خراب میکنه.. پنهون کاریای دوستام اینکه بهم محل نمیدن و به فکراینم که باهاشون قطع رابطه کنم
بیاین دلداری بدین خب.. منم انتظاری ازتون ندارم که حتمن انجامش بدین اما یکم حالمو بهترمیکنه