سلام این ماه عروسیه داداشمه چند وقتیه دنبال خونه و اینا بودن ولی دقیق خبری ازشون نداشتم حتی تاریخ عروسیم نمیدونستم هرکی میپرسید من میگفتم خبرندارم میگفتن عجب خاهری بنظرتون من خیلی خاهرشوهر بدیم ک تو کارا دخالت نمرکنم حتی نمیپرسم چ میکنین از این ناراحت هرکی میاد با ی طعنه ای بهم میگن م-لا خاهر دامادی سوای این نپرسیدنای من اونام اصلا نمیگن تنها ابجی داماد چیکار میکنی هسی نیسی خیلی نراحتم...... من چیکارکنم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خواهر عزیز به خاطر حرف دیگران میونه خودت و برادر و زن برادرت رو خراب نکن
وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس دوست عزیز لطفا متن امضاء من رو بخونید نی نی سایتی گرامی لطفا اگر با کامنتهای من مخالفتی داشتید احساستون رو کنترل کنید و من رو ریپلای نکنید مگر اینکه مستقیما شما رو مخاطب قرار داده باشم یا استارتر تاپیکی باشید که توش پست گذاشتم ، من مایل نیستم هیچ بحث و تبادل نظری با مخالفانم داشته باشم مگر اینکه خودم اعلام آمادگی کنم پس خودتون رو خسته نکنید و با اجتناب از هر بحث بیهوده ای در حق اعصاب و شخصیت من و خودتون لطف بزرگی بفرمایید
خونش رو هم شب عروسی که میرفتن فقط در ورودیش رو دیدیم
بچه شون رو هم دنیا اومد فقط تو بیمارستان دیدیم و تولد یک سالگیش
از شما بی خبرتر هم پیدا میشه😐 ما😐
زنانی که کتاب میخوانندبرای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناکند.زیرا آنها با مطالعه میتواننددنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند! (لینک گروه تلگرام مشاوره @visionclinic)
یعنی به این عروس دوماد بیچاره کمک هم نمیکنی?? پس تدارکات مراسم با کیه? مستحضر هستید که منظور از کمک دخالت نیس۰ خوب نیس که خواهر شوهر فقط حکم مهمون عروسی رو داشته باشه
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ : عمر های به سر آمده، روزهای گذشته، خونهای ریخته، عشقهای گم شده، آبروهای رفته، بغضهای شکسته، اشکهای چکیده، و آبهای از جوی رفته را تو باز میگردانی ای باز گردانندهی از دست رفته ها!
والا خواهر شوهر منم همين طور بود عوض اينكه من خوشحال باشم ك دخالت نميكنه ناراحت بودم ك چرا هيچي براش مهم نيست حتي علنا ميگفت مثلا بعد عروسي ك اومدن خونمون و رفتن ميكفتم مثلا فلان وسيلم اينجوري ميگفت من اصلا دقت نكردم ب نظرم اصلا كارش خوب نبود
به نظرم اينكه آدم تاريخ عروسي برادرش رو ندونه بي اهميتي هست و شكل خوبي نداره
بالاخره غريبه كه نيست
بدترين حالت ماجرا اين است كه طاقتمان تمام شود و به روي خودمان نياوريم و تا زمان مرگ ادامه دهيم خيلي ها اينطور زندگي ميكنند دست انداز كم طاقتي را رد كرده اند و افتاده اند توي سرازيري عادت ...اوريانا فالاچي