2777
2789

کجا خوب یاد گرفت 

مگه کامل ندیدی؟

بدتر از من رانندگیش افتضاحه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

گمون نکنم با هم باشن

بهنام اصن به ثریا فکر هم نمیکنه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کجا خوب یاد گرفت مگه کامل ندیدی؟بدتر از من رانندگیش افتضاحه

بالاخره گواهینامه گرفت ک پشت فرمون نشست دیگه

کی گواهینامه گرفت؟

اون قسمت قبل که میخواست امتحان بده ک‌افتضاح بود

بالاخره گواهینامه گرفت ک پشت فرمون نشست دیگهکی گواهینامه گرفت؟اون قسمت قبل که میخواست امتحان بده ک‌ا ...

شاید بی گواهینامه نشسته

چون رد شد نشون نداد که قبول بشه دیگه

ولی در کل رانندگیش افتضاحه طفلی


خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
گمون نکنم با هم باشنبهنام اصن به ثریا فکر هم نمیکنه

دیدی قسمت قبل که ماهرخ رفته بود خونه ش شام خواست بخوره گفت خودت درست کردی جواب نداد

امروز ثریا گفت ما فقط تره میریزیم تو کوکو

فک کنم اون غذا رو هم اون براش پخته بوده و هنوز باهم در ارتباطن

شاید بی گواهینامه نشستهچون رد شد نشون نداد که قبول بشه دیگهولی در کل رانندگیش افتضاحه طفلی

دیدی قسمت امروز هم وقتی بهنام رفت دم مدرسه دارا نشیت پشت ماشین دارا چجوری نگاش میکرد

انگار تعجب کرده بود ک این چطوری داره خوب حرکت میکنه

و احتمالا با ثریا کات نکرده و با ماشین اون هی تمرین کرده

البته حدس منه

دیدی قسمت قبل که ماهرخ رفته بود خونه ش شام خواست بخوره گفت خودت درست کردی جواب ندادامروز ثریا گفت ما ...

اوه اوه

راس میگیا

منم با خودم گفتم چه بیخود انقد مکالمه درباره کوکو

ولی حالا که گفتی یادم افتاد

حالا من اون لحظه داشتم دلسوزی میکردم براش که طفلی بچش پیشش نیس و هیچی از گلوش پایین نمیره

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
دیدی قسمت قبل که ماهرخ رفته بود خونه ش شام خواست بخوره گفت خودت درست کردی جواب ندادامروز ثریا گفت ما ...

ماهرخ هم متوجه شد چون به خواهرش گفت اصن از کجا معلوم ثریا راس بگه و دیگه با بهنام نباشه

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
اوه اوهراس میگیامنم با خودم گفتم چه بیخود انقد مکالمه درباره کوکوولی حالا که گفتی یادم افتادحالا من ...

همین اوایل این قسمت هم شوهر سابق ثریا هم بهش گفت اگ ثریا گفته با بهنام کات کرده اصن باور نکن

 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   justlike  |  3 ساعت پیش
توسط   minaminaaaa  |  2 ساعت پیش