لکه روی بدن وشک بی دلیل همسر

منم این مشکل رو دارم، بیشتر رو پاها و مخصوصاً ران پاک ایجاد میشه، آزمایش داده بودم، میگفتن یادم نیست ، چه چیز خونم بالا پایینه

شما باید تمام مراحل درمانت با همسرت میرفتی ن تنها 

عزمزمه دو تا نکته یک اینکه مگه دیوانه ای که میگی حاضری دور از جون سرطان داشته باشی و ...

دوم اینکه فکر کن همسرت با همین وضع جلوت ظاهر بشه شک نمیکنی؟

به نظرم وقتی آدم میتونه با حرف زدن دیگری رو قانع کنه چرا نکنه؟

البته شاید طرز تفکر من کاملا غلط باشه ولی من میگن به هیچی کسی نمیشه اعتماد کرد چون تجربه و روزگار همیشه ثابت کرده که نمیشه به کسی صد اعتماد کرد و حالا ایشون به دلایلی بد دل شده ما که نباید زندگیتو به فنا بدی ی ازمایش میدی بعد هم با کنم محلی جواب رو بهشون بده و بگو کارت زشته که شک کردی و فراموش نمیکنم کارت رو ولی خب خیلی طولش نده

و ایشون اگر اولین بارش بوده بدون حتما هزار تا اتفاق تو زندگیش در این روزها باعث بد دلی شده اگرم همیشه عادت‌های که کلا مریض هست و جور دیگه باید برخورد کرد حتی جواب پزشک هم نباید نشون داد

عزیزم عفونت داری

مردا واقعا عقل ندارن 

دور از جون شما کسی که متاهل باشه و خیانت کنه حواسش به اینچیزا هست 

عزیزم منم این مشکل دارم بدنم بعضی وقتا خود به خود کبود میشه نمیدونم چرا 

به مادرشوهرتینا از شله زرد ندادی

اجی شله زرد رو. برای دخترم پختم

اهان نوش جان چون میدونستم اگه شله زردو پخش میکردی بنظرم دوباره برات دردسر میشد ک به خانواده شوهرت ندادی.رلستی خانواده خودت حق دارن بیان خونت؟

خانواده خودم از اومدن که متونن بیان

ولی به خاطر رفتارای زشتی که شوهرم باهاشون داشت و داره، خب نمیان

مثلا شوهرم الآن بدون علت

با مادرم قهره

بی علت از برادرام متنفره یااینکه برادرام سنی نداشتن که ایشون شوهر من شد

از اول ازدواجمون تا الان که 12ساله 12بار خونه پدرم نیومد باهام

الانم که قهره بی دلیل

یه چیز عجیب ونادری هستش شوهرم

حتی مراسم بابام نیومد

البته منم به تلافی مراسم خواهر زاده ش نرفتم

سر جا فلج 5ماه ولم کرد ورفت ومیخواست طلاقم بده

چرا؟ چون فلج شدم

بعدم خانواده ش منو نمیخواستن

همینقدر بی وفاست

منم دلم ازش سیاهه

ولی یه مادر بزرگ دارم

شوهرمو شست وپهنش کرد سر طناب🤣🤣

دستش دردنکنه

آره واسه همین دردسرا نذری نمیدم

خیرات نمیکنم

بنظرم به دردسرش نمی ارزه

عزیزم شرایط منن مث تو هستش رفتیم مسافرت اونجا برا خانوادش سوغاتی گرفت بهش گفتم منم واسه مامانم کلوچه بگیرم با غرور گفت من نمیگیرم منم پیش دوستش کبا خانوادش با ماهمسفر بود گفتم ازپول خودم ک عیدی دادن میگیرم باز قبول نکرد وتوراه یه کلمه باهام حرف نزد اومد تو خونه تا میتونست به مادرم فحش دادو بدو بیراه گفت خانوادم خونه ی من نمیتن بخاطر اینکه اینن خونشون نمیره یه شب عید واسم عیدی اوردن اونم میگه دیگه نیان الان یه هفته س باههم سرسنگینیم میگه چرا پیش دوستم گفتی پول خودم.خانوده خودشم همش میان خونه ما مهمونیو سندای اموالشم خونه ی اوناس .بازتو خوبه پای خانواده شوهرتو بریدی

ببخشیدا

ولی مشخصه چ مرگشه؟؟؟ 

شوهرمن بیشتر خانواده ش پرش میکنن

هرچند خودشم ادم نیست

وقتی اینطوریه واسه خانواده ت چیزی نخر

واسه منم کلا از یه طایفه ی قلدر هستن تو این هفت سال چیزی نخریدم ولی بالاخره منم حق دارم یا نه؟مگه از زیر بته به عمل اومدم