2777
2789

دیشب خواب دیدم سربازا عین ملخ هجوم آوردن به شهر و خونه ها که زنان چادراشون رو در بیارن منم از ترس روسری ام رو دراوردم ولی مامانم و خواهرم و مامان بزرگم چادراشون رو در نیاوردن منم از خونه فرار کردم رفتم تو پارک جای خونمون اونجا دوستم رو دیدم و حسابی اشک ریختم 

وقتی برگشتم خونه دیدم خونمون رو خراب کردن و یه حیاط مانندی شده دیدم اونجا رو فرش پهن کردن و تمام زنانی که چادراشون رو درنیاوردن رو میخوان تیر بارون کنن 

دیدم سرباز ها حالت آماده باش بودن و منتظر دستور بودن مامانبزرگم  داشت قرآن میخوند و خواهرم داشت نماز میخوند مامانمو ندیدم داشت با گریه ازشون خدافظی میکردم از خواب پریدم 

تروخدا جواب بدین تعبیرش بنظرتون چی بوده؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792