2777
2789
عنوان

یکی از خاطره های نوجوونیم

55 بازدید | 2 پست

زمستون سال ۸۴ یا ۸۵،یه برف حسابی تو تهران باریده بود،ما تو یکی از منطقه های جنوبی تهران زندگی می‌کردیم اون موقع ها هنوز خیلی از خونه ها ویلایی بودن و خبری از اینهمه ساخت و ساز نبود،ساعت تقریبا حدود ۸ونیم شب بود و من پالتو(تازه خریده بودمش) به تن رفتم مغازه چیزی بخرم،با اینکه دختر بودم اکثر خریدای خونه رو من انجام میدادم،خوب یادمه مهمون داشتیم و خونمون برعکس هوای سرد و یخبندون بیرون پر از گرما و حس خوب بود،کوچه پر از رهگذرای غریبه بود،اون تاریکی و سرما ‌و غریبه ها دلمو یجوری می‌کرد یه حس دلهره داشتم ولی فکر خونه گرم و پرمهرمون دلم رو قرص می‌کرد و امیدوار،یهو در خونه همسایمون باز شد و دختر همسایه که از دوستای صمیمیم بود از لای در بیرون رو نگاه کرد،چشمش به من خورد و خلاصه چند دقیقه ای جلوی درشون باهم حرف زدیم گفتیم و خندیدیم و بعدش من خدافظی کردمو سریع رفتم خونه...


یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز