قشنگ درک میکنم چی میگید
اگه حتی تو شرایط بدتر از اینم بودین بازم باید تلاش میکردین حال دلتونو خوب کنین. چون همین لحظه ها که میگذره جزء زندگیتونه
باید یه راهی پیدا کنین هرجور شده . یاس و ناامیدی هیچ فایده ای نداره..
من شعار نمیدم اما با اونکه یه مرد هستم اما میفهمم چی میگین. قشنگ میفهمم
خودمم با بچه هام بعد دادن مهریه و بدبختی های دیگه اومدم روستا خونه پدرم.. اینجا از در خونه میری بیرون پشتت حرف میزنن . من نمیخوام اهمیتی بدم.. از سرکار میام خونه تمام روزم میشه برای بچه ها نمیتونم برای خودم و دل خودم وقت بزارم. البته من با این قضیه کنار اومدم.. اما خیلی سخته.. محل کارم تا خونه یه ساعت و نیم راهه میام پسرمو میبرم باشگاه فوتبال و کلاس زبان. دخترم کلاس دف و زبان الان دخترمو ارتودنسی هم میبرم کلی باید مطب دکتر بشینم و کلا خودمو دارم فداشون میکنم چون وظیفمه
الان شما خوشحال باشین یه نفرید و فقط باید برای خودتون تلاش کنین و وقت بزارین
من اگه جای شمابودم و وقت داشتم دنبال یه هنر میرفتم
خیلی آرامش میاره
کلاس درس غیر حضوری نمیتونید برید؟ از شرایط شما که کامل خبری ندارم اما روزنه امیدی دیدی برو سمتش