2777
2789

بچه ها انواع بدی هارو خواهرش و شوهرش و مامان بابای شوهرم در حق شوهرم انجام دادن 

اما شوهرم بدبختی یه اخلاقی داره زود یادش می‌ره عین بیچاره ها پا میشه میره خونشون 


خلاصه فردا شب فقط خواهر شوهرم اونم زبونی به مادر شوهرم گفته بیایین با داداش بریم بیرون شام 

بعد با این حرف شوهرم خیلی خوشحال شد !! یعنی انقدر بی اعتماد به نفسه که همچی رو یادش رفت 

حالا من میخوام شوهرم رو طوری کنم که نریم شام بیرون چون اون اینجوری میکنه بخدا منم حساب نمیکنن میگن این که شوهرش هیچی حالیش نیست بعد بدی های زیادی هم در حقم می‌کنن 

حالا به شوهرم بگم اگر بریم خودت رو کوچیک کردی تو مگه چی کم داری از اونا که اینطور پدر مادرت فرق میذارن بین شما بعد بگم تو باید تکیه گاهی برای من باشی که پشتم بهت گرم باشه نه که انقدر ضعیف و مظلوم باشی که اصلا نشه بهت تکیه کرد 

دیگه چیا بگم ؟ 

بچه ها تو رو خدا هرچی میدونین نیازه رو بگین اینجا دعاتون میکنم 

و مرگ سال هاست ، هرچه در من میگردد ، چیزی برای کُشتن پیدا نمی کند .                           

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یادت نره شوهرتم از همون خانواده است و تقریباً اخلاق هاشون شبیه همه،هیچوقت همسرتو مجبور نکن که جایی بره یا نره مطمئن باش اگه نره عقده‌ای می‌شه و سر زندگیتون خالیش می‌کنه،خودتم برو در حد توانت جوابشونو بده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792