از تاپیک جاری مادرشوهر بدم میومد اینگار خودمم تو دام افتادم چند سالی بود بخاطر دعوای ارث ومیراث بابرادر شوهر کوچکترم قهر بودیم البته بلایی نبود که سر همه خانواده نیورده باشه با اصرار پادر میونی برادر خواهرا رو اشتی دادم وطبق روال قبل از دعوا روزای تعطیل تو باغمون فامیلی جمع شدیم همه چی خوب خوش خرمه ولی یه چیز عجیبی که اتفاق افتاد دو هفته قبل تو کفش شوهر خواهر شوهرم تیغ کاتر پیدا شد و هفته گذشته هم تو کفش بچه خواهر شوهرم موندم این کاترا چین از گجا اومدن تو کفش این بندگان خدا
من هم اعتقاد ندارم ولی جاریم برای هر مشکلی شروع میکنه دعا خوندن فوت کردن مثلا برا برکت کار شوهر از دعا نویس دعا گرفته بود معازهش گداشته بود لای درز دیوار