مدتیه قراره خونمونو عوض کنیم اصلا مشتری برای فروش نداشتیم همه میومدن میدیدن میرفتن هفته پیش یکی اومد دید پسندید و گفت ما خونتونو میخوایم
ما هم خوشحال رفتیم دنبال خونه مورد علاقمون
امروز قرار بود قرار داد بنویسیم از دیشب تا صبح از خوشحالی خوابم نمیرفت کلی وسیله سفارش دادم برای خونه جدید و کلی نقشه کشیدم صبح مشتری زنگ زده ما پولمون نمیرسه خونتونو بخریم
هم کارو بدقول کرد پیش اون صاحب خونه هم کلا دوباره نا امید شدیم واقعا چیکار کنیم از شدت ناراحتی رگ چشمم پاره شده
هر دعایی بگید خوندم هر نذری بگید کردم
واقعا دلم گرفته