امشب واس اولین بار یه ساعت رفتیم خونش ،شروع کرد ب خراب کردن من،ازم ۱۰ سال کوچکتره،شوهرم مال استان دیگه ن و تو شهر ما زندگی میکنن،از همسایه هاش بد گفت و بعدم گفت این مشهدیها مث ما نیستن و رفت آمد نمیکنن اونم مخاطب ب شوهر من،اینم شروع کرد ک آره و اینا ،خیلی تو حرف زدن استاده ،منم بی زبون😪،بعدم باز جلو همه هی ازم میپرسه شما دفعه آخر کی رفتین خونه مامان؟فصل امتحانا بود و بخاطر یه دلخوری از پدرشوهرم چن وقته نرفتیم،قشنگ جلو شوهرم منو خراب کرد،اومدم خونه توپیدم ب شوهرم ک چرا حرف اونو تایید کردی،میگه من تورو نگفتم،محلش ندادم😒لعنت ب هرچ آدم موذی عوضی،ایشالا خدا جوابش بده😥