دیشب مامانم گفت برادرت میخاد بیاد خونتون خوب ازش پذیرایی میکنی و دیر نهار شام بهش ندین،،،من چیزی نگفتم بعد گفت زمان قدیمیه خانواده ای یکی رو از دهات میوردن پیش خودشون باشون زندگی میکرد،،تو کار خاصی نمیکنی که،،،بعد گفتم اون زمان قدیم بود ببین الان چه سالی عستیم و کجاییم ،،،منم یه معذوراتی دارم ،،نصف خونه ماله منه اونم اعصبانی که مگه من چی گفتم خلاصه دعوا شد و با ناراحتی از خونه اومدم،،،داداشمم زنگ زد گفت این هفته نمیام ولی هفته بعدی دوشنبه میام با وجود اینکه کلاسش پنج شنبه دو ساعته فکر کنم
اومدم خونه به شوهرم هم گفتم اونم انگار چندان راضی نبود
وای خدا کجا زندگی میکنیم هی باید بگیم بفهمید لطفا
مامانم میگفت یعنی میگی داداشت نیاد گفتم خب دارم میگم ادم معذورات داره
6 ماه ميخواد کلا بياد خونه تو؟؟؟؟شوهرت هيچي نميگه؟
ديگه آدم نتونه به مادر خودشم بگه بايد به کي بگه؟ خوب کردي گفتي بذار بدونن که شما اذيت ميشي.
رك و راست بهش بگو شوهرم راضي نيست نفر سوم بياد تو زندگيمون
همونی هستی که اخلاق داداشت خیلی بد بود پرو بازیم در میاورد واستون؟واسه کار میخواست بیاد؟
یه خوابگاه خصوصی براش گیر بیار. آخر هفته ها بیاد پیش شما ولی طی هفته خوابگاه باشه. کمی هم مستقل بشه واسه آیندش خوبه.
خیلی سخته!!!
حالا هرکی ی گرفتاری داره من دختر خواهرشوهرم ولمون نمیکنه نمیره خونه پدرشوهرم میاد اینجا الان ده روزه کلافه ام کردن با پسرم
من مادرشوهرم این دوتارو ی ساعت نگه نمیداره
منم درس دارم حالیشون نیس
اول گفتم خوش اومد
دیدم ن تمومی نداره
بعدگفتم دعوا میکنن و..
فایده نداش
مستقیم بگن نیاد که واویلاس
حالا امروز میخوام مستقیم بگم پناه برخدا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
