مادرشوهرم خیلی درخواست های غیر منطقی داشته و داره
ما نزدیکشون زندگی میکنیم...سه تا پسر داره و هر سه تاشون متاهلن
از همون اوایل ازدواجم زنگ میزد به شوهرم مثلا برو واسم پیاز بخر!! بیا منو ببر فلان جا!!! برو فلان جا واسم فلان وسیله رو بخر بیار!! بیا منو ببر خونه فلانی خودتم بیا بشین بعد با هم برگردیم!!! بیا منو خالت رو ببر جایی!! حالا خالش اونوره شهره ما اینور شهر!!! اصلنم نمیگفت تو زن داری
سال اول ازدواجم همش تنها بودم شوهرمم میگفت من نه نمیگم به مامانم روم نمیشه...روز تعطیل کلا نداشتیم شوهرم دربست دراختیارش بود خودمم یه موقع هایی میرفتم باهاش ولی از خستگی حالت تهوع میگرفتم
منو شوهرم همش سر این مسئله دعوا داشتیم تا جایی که کارمون داشت به جدایی میکشید...خدا و مشاورمون کمک کرد و طلاق نگرفتیم ولی مادرشوهرم ولمون نمیکنه..امروز سر ظهر زنگ زده به شوهرم میگه بیا بریم خونه فامیلمون توام بیا بالا بشین پیش من!!! اصلنم نمیگه زنت کجاست زنده اس مرده است!!! بعدشم دو سه تا جای دیگه منو ببر بعد برگردیم خونه😐😐😐