عروسمون ناراحتیش به جا هست؟

عزیزه دلم چقدر دل مهربونی داری.خدا  مادرتو برات حفظ کنه و خیر و خوشبختی بچتو ببینی.

دقیقا همینه بچه داری کلا متفاوت از تمام کارای دنیاس.و اینو تنها یه مادر میفهمه.منم دختره مستقلی بودم و بعده ازدواج هم خیلی سختی کشیدمو پا به پای همسرم کار کردم و خونه داری هم که دیگه مثل تمام خانوما انجام میدادم ولی بچه دار که شدم انگار وارد یه دنیای دیگه شدم واقعا با چیزی که فکر میکردم خیلی فرق داشت خدا مادرهامون رو حفظ کنه و بهشون سلامتی بده واقعا منم بدون کمک های مادرم فلج میشدم

خدا شفا بده😐😐😐چهار ماهه زایمان کرده 😐😐چهار ماه .تکرار کن چهار ماه گذشته😐

وقتی بچه نداری اظهار نظر نکن توام اینو تکرار کن لطفا

مممنونم عزیزم 

همچنین❣️

مادرشوهرش چرا باید تشکر کنه بچه رو برا اون زاییده یا از اون حامله شده؟شوهرش باید تشکر کنه😐میخواست بیاد خونه مادرشوهر بمونه خب.بعدشم مشکل از خوده خانومست تا چهار ماه چرا باید بمونه خونه مامانش؟نمیتونست نگه داره خب نمیاورد.والا فامیلای ما شده حتی ۱۷ سالگی هم زایمان کردن ۲۰ روز خونه مامان خودش مونده  ۲۰ روز خونه مادرشوهرش مونده بعدشم رفته خونه خودش.

اینجا هر چی بگی میگن حق با عروسه

بگی عروسمون زده تو گوش مامانم،، میگن ببین چه حرفی زده اون حق داشته زده تو گوش مادرتون !

همین ها نمیان بگن، خب دو روز خونه اش نمونده که توقع سر زدن داره 

به نظر من که خانم زائو که نبودن، مدت زیادی هم خونه مادرشون بودن، کوچکتر هم هستن، خودشون باید میومدن سر زدن

میگفتن مادر جان میام پیش شما عصرونه ببینمتون شما هم بچه رو ببینید 

ولی در هر صورت هم عروستون توقع بیجا و بیخود داشت. هم اگر مادرتون میگفت چرا نیومده سر بزنه اونم میگفتم توقع بی خود و بیجا 

هر کس دوست داره سر میزنه هر کس بخواد دعوت میکنه نخواد هم نمی کنه 

توقعات بیجا عامل اصلی از بین رفتن آرامش خانواده هاست و همش خاله زنکی عروس و مادرشوهر ، ول کنید این مزخرفات

مادرشوهر دست عروسشو میگرفت میگفت بیا خونم تن خود داده ی زنگ میزده چند روز یبار حالا هم ک سر نزده ب نظدت کار درستیه ؟ خود دختره هوسشه با این خرجا خونه زندگیشو ول کنه بره خونه مامانش ؟ نوه مادرشوهرش هست سر موقعش همه ادعاشونم میشه وظیفشونه کمک کنن

۵سال تحمل کردم. روزی سه چهار بار بدون در زدن میومد مهمون ک داشتم کلا میومد مینشست بعدشم تو همه کاری دخالت میکرد منم دعوا انداختم کلی نفرین خودمو بچم کرد ، به همسرم گفتم فقط برو بهش بگو دیگه حق نداری بیای اینجا