2777
2789
عنوان

عروسمون ناراحتیش به جا هست؟

| مشاهده متن کامل بحث + 2182 بازدید | 97 پست
خواهرم زایمان کرد۲۰سالش بود کلا تا بچه بزرگ بشه خونه ما بود مادرشوهرش روز اول اومد ی سر زد رفت و بچه ...

خب چرا فکر میکنین همه چی به عهده مادره دختره؟ توقع داسته باش عزیزم نوه ی اونم هست.همین کارا رو میکنیم  و همین حرفا رو میزنیم که خانواده شوهر خودسونو میکشن کنار

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مادرتون دقیقا برعکس مادرشوهر منه. مادرشوهر من انقد رفتو اومد انقد مزاحم زندگیم شد که مجبور شدم دعوا ...

چطور دعوا انداختی دمتگرم من یه موقع هایی حوصلش ندارم میگم پمپ بزن درم قلف میکنم میگم رفتم حموم😐

والا من حامله ام اوایل شوهرم رفت سبزوار بعدشم به فاصله یکی دوهفته رفت شمال رفتم خونه مامانمم حتی ماد ...

به روسون بیار بزار بفهمن ناراحتی و کارسون درست نبوده.بعده رایمانت هم با این وضع خودسونو میکشن کنار.نزار اینجور بشه

من مجردم گلم،ولی یادگرفتم تو هیچ برهه از زندگیم از هیچکس توقع نداشته باشم اگ حس کنم نمیتونم بچه نگهد ...

ان‌شاالله خدا یه نی نی سالم بهت میده، اونوقت یاد این کامنت بیوفت😅😁

🖤🖤از حسین ابن علی هر چه بخواهی بدهد، تو زرنگ باش و از او نسل علی‌دوست بخواه🖤🖤                                                  Good behavior is very powerful; like a good medicine! #pharmacist                                                                                                                                             لطفاً اگر سؤالی دارید، تو یکی از تاپیک‌های خودم بپرسید. من خوشحال می‌شم اگر بتونم کمکتون کنم ولی متأسفانه نمی‌تونم همه اعلان‌هام رو چک کنم.
خب چرا فکر میکنین همه چی به عهده مادره دختره؟ توقع داسته باش عزیزم نوه ی اونم هست.همین کارا رو میکنی ...

اصلا اهمیتی نداره واسمون هرکی دوست داشته باشه ی کاری انجام میده هرکیم ن ک خودشو میکشه کنار بااجبار بخوای یکیو وادار ب کاری کنی اصلا ارزشی نداره

قطعا مادراسی اگ دلش میخواست میرفت سرمیزد،دلش نخواسته و بخوای این مادرو اجبار کنی تو دلش دوتاام فحش نثار عروسو خونوادش میکنه

دل مرنجان ک ز هر دل بخدا راهی هست❤
اصلا اهمیتی نداره واسمون هرکی دوست داشته باشه ی کاری انجام میده هرکیم ن ک خودشو میکشه کنار بااجبار ب ...

نه عزیزم نگو اهمیت نداره منم اینو میگفتم.ولی وقتی بعده زابمانم احتیاج داشتم خودشونو قابم کردن و گفتن فقط وطیفه مادرته.من کارمند بودم یه بار مامانم بستری شد به مادرشوهرم گفتم دو روز میارم بچمو پیش شما گفت ببر بده مادرت بیمارستان نگه داره 😐اون لحظه تازه به خودم اومدم و فهمیدم چقدر احمق بودم.

دیگه نزاشتم مامانم بچمو نگه داره به شوهرم گفتم یا پرستار بگیر یا نمیرم سرکار.

فهمیدم چقدر تو این مدت مادرمو بی ارزش کرده بودم


نه عزیزم نگو اهمیت نداره منم اینو میگفتم.ولی وقتی بعده زابمانم احتیاج داشتم خودشونو قابم کردن و گفتن ...

تو بی ارزش نکردی 

مادرشوهر از شعور محروم بوده 

مطمینا بچه دخترشو نگه میداره 


اگر ایران بجز ویرانسرا نیست/من این ویرانسرا را دوست دارم.اگر تاریخ ما افسانه رنگ است/من این افسانه‌ها را دوست دارم.نوای نای ما گر جانگداز است/من این نای و نوا را دوست دارم.اگر آب و هوایش دلنشین نیست/من این آب و هوا را دوست دارم.به شوق خار صحراهای خشکش/من این فرسوده پا را دوست دارم‌من این دلکش زمین را خواهم از جان/ من این روشن سما را دوست دارم.اگر بر من ز ایرانی رود زور/من این زور آزما را دوست دارم.اگر آلوده دامانید، اگر پاک/من، ای مردم، شما را دوست دارم
نه عزیزم نگو اهمیت نداره منم اینو میگفتم.ولی وقتی بعده زابمانم احتیاج داشتم خودشونو قابم کردن و گفتن ...

درسته وظیفه مادرت نیس گلم،خداحفظش کنه واست بعضی ادما بی وجدانن البته اکثر مادرشوهرا ولی اگ یادبگیریم توقعی نداشته باشیم از هیچکس حالمون بهتره الان شما قطعا کلی ناراحت شدی درکت میکنم بعضی وقتا ی کارایی میکنن ادم میمونه

دل مرنجان ک ز هر دل بخدا راهی هست❤
درسته وظیفه مادرت نیس گلم،خداحفظش کنه واست بعضی ادما بی وجدانن البته اکثر مادرشوهرا ولی اگ یادبگیریم ...

ممنون ازت عزیزم.بحث توقع نیست بحث پررو کردنه.

واقعا مادرشوهره من نمونس یه کارایی کرده و یه حرفایی زده که بعده گذشت چندین سال هنوزم بهش فکر میکنم تپش قلب میگیرم.

خداروشکر الان بچم بزرگ شده.ولی زخم هایی که از خانواده همسرم خوردم هنوز خوب نشده


همه مون قبل بارداری ازین حرفا میزدیم🤣

دقیقا


من ۱۸ سالگی رفتم یه شهری که ۱۰۰۰ کیلومتر با خونواده فاصله داشتم، ۶ سال اونجا بودم و خودم خونه داشتم، همه کارای خونه و کارای اداری و کار بیرون خونه با خودم بود، همزمان کار می‌کردم 


همونموقع ازدواج کردم، پدرم زحمت کشید کارت داد برای جهیزیه، خودمون دوتا صفر تا صد جهیزیه رو خریدیم و چیدیم، عروسیمون شهر پدربزرگم بود، والدین خودمون یک روز قبل مراسم اومدن که همه چی آماده بود


زمان کرونا بخاطر کارم تو اوج محدودیت تردد با اتوبوس چند خط عوض میکردماز غرب ایران به شرق میرفتم و برمی‌گشتم، چندماه اجبارا تنهایی رفتم یه شهر مرزی، تو کارخونه و بیمارستان کار کردم، یه واحد خصوصی با چند تا نیروی آقا رو هندل کردم


جاریم عید ۹۹ زایمان کرد، یک هفته قبل و بعد زایمان پیشش بودم، مادر و خواهر خودش بخاطر کرونا نیومدن سر بزنن ولی من خودم کارای ترخیص و بستری رو انجام دادم براش، خونه‌ش آشپزی کردم و کاراشو انجام دادم

چندماه پرستار تمام وقت بیمار سرطان مرحله آخر بودم که ذره ذره جلو چشمم داشت آب میشد





اینا رو گفتم که به اینجا برسم...

بعد که اوضاع آروم شد بچه دار شدم، بعد ۱۰ سال تاهل!!!

تا ۶ ماه مامانم که همسایمون بود ندونست باردارم انقد که همه کارامو خودم کردم

ولی الان میدونم که بچه داری سخت‌ترین کار دنیاست

بعد از ده ماه مامانم کمکم نکنه حتی یک هفته هم از پس بچه خودم برنمی‌آمد!!!




🖤🖤از حسین ابن علی هر چه بخواهی بدهد، تو زرنگ باش و از او نسل علی‌دوست بخواه🖤🖤                                                  Good behavior is very powerful; like a good medicine! #pharmacist                                                                                                                                             لطفاً اگر سؤالی دارید، تو یکی از تاپیک‌های خودم بپرسید. من خوشحال می‌شم اگر بتونم کمکتون کنم ولی متأسفانه نمی‌تونم همه اعلان‌هام رو چک کنم.
شبشن وقت نکرد صبحش چطور ظهرش چطور شب فرداش چطور .چهارماه خونه مامانش با این خرجا گرون زن زائو مونده ...

یعنی چی؟ نمیفهمم.. مادر ایشون اوایل گفتن ما هستیم کمکت میکنیم..( در واقع لطف داشتن) خود عروس ترجیح داده پیش مادرش بمونه... که قطعا اینجو.ری کار هم برای همسرش سخت تر شده.. در غیابش هم که مادر شوهرش داره ساپورت میکنه و ازکارگرهای خونه تا تمیز کردن خونه تا پخت و پز برای همسر خانم دارن انجام میدن.. این وسط هزار تا دغدغه دیگه هم بوده.. ما به کسی که بچه ش چهاار ماهشه زائو نمیگیم... خود منم نهایتا تا بیست روز مادر یا مادر شوهرم پیشم بودن و بعد تنها تو شهر غریب به کارهام رسیدگی کردم.. چون مسیولیتش و وظیفه  ش رو با خودم میدونستم و از کسی انتظار نداشتم..... و تمااام.. این همه ناز و ادا دیگه چیه.. ایشون مثل ملکه برگشتن جلوس فرمودن ب منزل اکی... ولی خوب ممکنه دوست داشته باشه همچنان  مهمون مادرش باشه... اما اگر انتظار داره هر سری هم که  بر میگرده بقیه تمام برنامه ها رو کنسل کنن و دست به خدمت باشن که انتظار بیجایی هست.. اگر هم نه... دیگه یه شب خونه خودش  موندن این همه ادا نداره...که چرا نیومدن دیدنی من.. .نهایتا باید بگن علیا حضرت عروس خانم لطفا  از قبل برنامه بدین که کی قراره موقتا تشریف بیارین... ما برنامه ها رو تنظیم کنیم خدمت برسیم تو همون زمان کم... توقع بیجا داشتن که هنر نیست.. که بخواین دامن هم بزنید بهش...ایشون بیان مستقر بشن اگه اخر هفته مثلا دعوت نشدن یا مادر شوهرشون بعد سه چهار روز یه پیشنهاد کمک نداد بعد شاکی بشن...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز