محبوبِ من خوب میدانی که با چه علاقه و اشتیاقی زندگیمان را شروع کردیم
میدانی که خیلی دوستت دارم ..و در گمراه ترین روز زندگیم امدی
من فقط ۱۳ سالم بود و فکر میکردم نمیتوانم..سخت است اداره ی یک زندگی مشترک ولی تو آنقدر باتجربه و پخته بودی ک زندگی خوبی داشتیم
۴ سال کنارهم زندگی کردیم ..اما فقط ۴ سال!!
وقتی از سرکار میامدی و صدایم میزدی موی طلایی من
نمیدانی چ حس خوبی داشت.
اما وقتی دردهایم را میدیدی حالت صورتت عوض میشد و توام اندازه من درد روحی میکشیدی
سردردهای مکرر
ازمایش و درنهایت مشکوک به سرطان !!!!!
محبوبم تو هنوز نمیدانی ک دلبر ۱۷ساله ات احتمالا باید با سرطان دستو پنجه نرم کند
محبوب من ان روز که دکتر گفت :خانوم مشکلتون چیه؟هیجی سردرد دارم؟ لبخند ریزی زد و گف اوه چ هیچی ای خانم مشکوک به سرطانید سرطان مغز و استخوان و یا خون.
نمیدانی هیچ ب خودم فکر نکردم هیچ ب مرگم ب نبودم فکر نکردم
فقط به دوچیز فکر کردم.و با بغض پرسیدم آآآ آ آقای دکتر موهام میریزه؟
خندید و گفت نترس دخترجون نمیریزه حالا شایدم سرطان نباشه اگ شیمی درمانی بشی بله میریزه
و من هزار بار درسرم پلی شد دلبر موطلایی من ینی چی
همان لحظه ب مادرم فکر کردم
به تحمل رنج و سختییی ای که قراره بعد من بکشن.
من نگران خودم نبودم نگران موهایم بودم
امروز ۷روز است که من مشکوک به سرطانم تو هروقت از سرکار می آیی و میگویی چراحوصله نداری و من نمیتوانم بگویم منتظر جواب ازمایش کوفتی ام......
ولی خوب میدانم موقعی ک سرما میخوردم التماسم میردی دارو بخور تو درد داری منم درد میکشم ...الان که سرطان دارم میخواهی چه بگویی چجوری دلبر نازک نارنجی لوست را زبان بگیری
تو که من یروز خونه نمیشدم ۲۰بار زنگ میزدی و میگفتی میخوام صداتو بشنوم قشنگم.
ولی اگ الان برای امیشه نباشم باید چه کنی؟
خودم مهم نیستم فقط موهام...فقط موهام و فقط موهام
اگه التماست کردم و گفتم بزار جدا بشیم برپایه ی بی وجدانی و خیانتم نگزار ..بدان که دلبربت نمیخواهد اب شدنش را ببینی
و پوست و استخوان شدنش را
اخر تمام سن من ۱۷سال است
مگر این بیماری لعنتی نمیداند مادرم ب اندازه کافی شکسته..مادرم دیگر توان داغ دیدن ندارد...چرا باید بازهم با روان ما بازی کند...
روزهای اخرین زندگیم را میا آیم و خیلی محکم بغلت میکنم محکم تر از حد تصورت و به تو میگویم ک خیلی دوستت داشتم
محبوبم!!!!!همه ی شهر سر عشقمان قسم میخوردن سر پاکی نفس هایمان و میگفتند شما بعد ازمرگم باید توی قبر بخوابید جدانمیشید
ولی این سرطان لعنتی دارد جدایمان میکند ناراحت نباش چرا ک مرگ حق همه ی ماست
از طرف دلبرت :قالی روفرشی کرمون