سلام من یه مشکل عجیب دارم آقا وقتی با بابام میرم بیرون مثلا چیزی میخوام بخرم بیشتر از یه مبلغی میشه تو گلوم گیر میکنه رسما،مثلا برای مامانم این حسو ندارم زیاد ولی با بابام یه شام میخورم بیرون همینکه بفهمم چقدر شده از گلوم پایین نمیره یا جایی میرم وقتی قیمتشون میفهمم کلا کوفتم میشه،میدونید جرا اینطوریه؟یا چیکار کنم این حسو نداشته باشم خیلی بده
+ما هیچوقت قبل از این گناهکار نبودیم..اما اگر این عشق گناه بود..اشتباه بود...شاید وقتش رسیده تا گناه هم باشیم..تو گفتی عشق شبیه منه..چون گناهه...حالا توعم،زیباترین گناه منی ستاره کوچولو.
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خونه خودمم بچه هم دارم اوضاع رو میبینم که چقد هزینه بر هست در هفته دو وعده خونه شون میرم شوهرم شیفت شب ک میره سعی میکنم با خودم ببرم مواد غذایی به بهونه هایی
واقعا چرا؟!دخترای منم همینطورن یه چیزی بخوان به من میگن اگه بگم به باباتون بگین میگن اصلا نمیخوام!
ممکنه با پدرشون رودرواسی داشته باشن..من خودمم نمیتونم هیچ چیزی از بابام بخوام
رابطه دختران و پدرشون خوب کن
+خاکستری برات چیه سنیور؟چه شکلیه؟چه حسیه؟ -خاکستری یعنی سبز من ، نارنجی من ، آبی من ، زرد من ، بنفش من؛ خاکستری برای من یعنی همه چیز ... +پس تو هم خاکستری منی:)) "شاید فکر کنی توی مسیر زندگیت تنهاترینی ؛ اما من آخر تموم مسیرهایی که میری ، با چتر خیسم منتظرت ایستادم." جئون جونگکوک،۲ مارس ۱۹۹۱ .