اگر من جلوش ضجه بزنم براش مهم نیس بیاد ناراحتیم و برطرف کنه میگیره میخابه ، یا میاد برام توضیح میده بعد من ناز میکنم ناز نمیکشه میگه میخای باور کن میخای نکن ، دوست دارم یکی نازمو بکشه ، شب قبل خواب بیاد از دلم در بیاره بعد بخوابه ولی این راحت میخابه بعد چهار روز میاد آشتی ، گریه کنم هر کار براش اهمیت ندارم ، در حالت عادی که آشتی هستیم باهاش حرف میخام بزنم حواسش بهم نیس و بهم توجه نمیکنه زود میخاد تمومکنم ، نه سالگرد ازدواج و نه تولد و نه روز زن یادشه نه محبت میکنه
چیکار کنم راه حلی دارین انجام بدم خوب شه