امروز دعوامون شد بیاید بگید حق با اونا یا من
امروز رفته بودیم مطب خواستیم سوار اسانسور بشیم درش دسته نداشت باز شدنش سخت بود یه خانمم اونجا بود ،تا رسیدیم شوهرم اروم گفت ولی اون خانم هم میشنید اگر میدونستم در اینطوریه پیچ گوشتی میاوردم مینداختم پشتش بعد اون خانومه خندید گفت بیاید این اسانسور سوار بشید اون درش باز نمیشه شوهرمم برگشت با ادعا گفت نه سوییچ میندازم پشتش بازش میکنم مگه میشه باز نشه بعدم زنه میخواست اون یکی در اسانسور رو باز کنه انگار زورش نرسید شوهرم رفت در رو براش باز کرد😐بعدشم باهم یجا سوار شدیم اون خانومه یه خانوم دیگم باهاش بود انگار مادرش بود خلاصه از این برخورد بدم اومد اینطوری داشت با ادعا از فنی بودنش حرف میزد
بعد تو مطب هم گه گاهی نگاهش میکرد چند تا دستیار خانم اونجا بودن خانومه اومد بهم عکس سی تی رو بده دستم دراز بود شوهرم زودتر ازش گرفت، داشتیم تسویه میکردیم کارت دست من بود خانومه گفت رمز شوهرم مثل خود شیرینا پرید وسط حرفم رمز رو گفت
اومدم بیرون باهاش بحث کردم ادامه شو این پایین میگم