خونه خالمینا بودیم همه فامیل تو خونه بودن منو مامانم تو حیاط بودیم ، داییم تو حیاط داشت سیگار میکشید ، بابامم تازه رسید تو حیاط بود، داییم زد در گوشم و سریع بوسم کرد ک من ناررحت نشم و بگه شوخی کردم!
، قبلش به مامانم گفت چیه لباس های کوتاه می پوشه منم چون جوابشو دادم گفتم وا خیلی هم کوتاه نیست، زد در گوشم و این کارو کرد
بابامم چون خودش بدش میاد من آرایش میکنم و لباسام یکم کوتاهه، و مامانم هیچچچییی بهش نگفتن تازه بابام تایید هم کرد حرفشو
کلا از بچگی به رژ زدنم گیر میداد
در صورتی ک زن خودش ک 50 سالشه همیششه رژ لب میزنه
و دخترش هم ک از من 8 سال بزرگتره لباسای کوتاه مي پوشه