2777
2789
عنوان

خاطرات خرابکاریای یواشکی + جایزه

| مشاهده متن کامل بحث + 30939 بازدید | 413 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سیف کی واسمون  تاپیک مادرشوهر میزنی عزیزم 🧏

سیف#  

بنده خودم یه عادتی دارم ،خدمتتون عرض می کنم :                  کتاب که می خوندم  برخی اوقات که به مطلب  جالبی که    می رسیدم کتاب رو ول می کردم. درست مثل کسی که دستش سوخته، هیچ یادم نمیره یکی دو سه ماهی با یه عده ای  از دوستان  بحثی داشتیم درباره‌ی که  در  جهان  و در طبیعت عدل هست یا نیست ؟ چون برخی این باور را دارند که از این دست بدی از اون دست می‌گیری و... وارد بحثش نمی خوام بشم،بنده هر چی نگاه می کردم اینو نمی دیدم.در یک کتابی که برای من مهم  بود یه جمله  دیدم : طبیعت  به قانون  ظلم حرکت  می‌کند من  این کتاب رو ول کردم و بعد که دنبالش  رفتم دیدم بله   دو سوم حیوانات  برای  یک روز زندگی باید یه حیوان دیگه  رو بکشن .و در دنیایی  که دو سوم موجودات برای یک روز زندگی  باید یه حیوان  دیگه بمیره صحبت  از عدل   معلومه  نفهمیدن  جهانه.         بنابراین  طبیعت  قانونش قانون ظلمه. تنها انسان که می‌تونه  عادلانه  عمل کنه و باید عادلانه  عمل کنه  و این تنها صفت و  امتیاز  من و شماست  به خاطر آزادی که داریم.   ولی اگه در بند طبیعت  بمونیم ما هم به همون اندازه  ظالمیم که بقیه موجودات  به دلیل اجبارشون ظالم هستن .🤍🌱دکتر هلاکویی 
تو میخوای یکم اروم بگیر بخدا ثواب داره😂😂😂

مامانم بنده خدا پسر شده😂

خودمم گاهی وقتا خییلی ناراحت میشماا،ولی بخدا عمدی نی:((((((

مثلا ی شیرینی خوری خییلی خوشگلو زدم شکوندم چند روز پیش

مامانم سر اینا چیزی نمیگه،همش میگه اینا به مال بزنه به سلامتی نزنه ،ولی نمیدونم ،شاید ناراحتم میشع

:)

یه بار موقعی که ۱۰ سالم بود و هیچ کس خونه نبود فقط خودمو خواهر کوچیکم خونه بودیم که اونم ۶ سالش بود من چادر سیاه پوشیدمو از پشت سرش ترسوندمش و اون بدبخت همینطور افتاد تو دستای منو بیهوش شد و من ایقد ترسیدم که تا چند دقیقه همینحور فقط نگاش میکردم و تکون نمیخوردم اصلا مفزم هنگ کرده بود بعد اشکام سرازیر شد و التماسش میکردم بیدار شو که خداروشکر به هوش اومد 

و بعد په سال هنوز که هنوزه مادرم و پدرم نمیدونن 

خواهرمم خیلی پایست هنو هیچی نگفته  

خدا منو ببخشه ولی خدایی قبض روح شده بودم 😂

یه بار رفتم یواشکی اسلایممو دور از چشم مامانم توش نرم کننده بریزم باحال و نرم شه و حواسم به این بود مامانم منو نبینه داشتم تو هالو نگاه میکردم که یهو با سر رفتم تو دیوار و کاسه خوشگلی که یادگاری از مامان بزرگم بود پرت شد تو حموم و خورد شد و اسلایمم ریخته شد کف حموم و من شونه م به خاطر اینکه ضربه ناجور دیرم کبود شده بود و چون با قفسه سینه پرت شده بودم زمین تا چند وقت نفسم در نمیومد و ناخن انگشت کوچیکه پامم از وسط نصف شد😐😂 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز