من خیلی دارم تلاش میکنم که تو زندگی به سه تامون خوش بگذره به خودم و تو و پسرمون
تو خیلی برای ما زحمت میکشی و از خودت مایه میذاری تا حد امکان نیازای ما رو برطرف میکنی و باز مدام معذرت خواهی میکنی که نمیتونی اون طوری که باید و شاید رفاه ما رو تامین کنی
هر روز که میای خونه انگار که روز اوله میبینمت انقدررررر که دوستت دارم و به تو شوق دارم
تو هم میگی همکارام بعد از کار میرن تفریح ولی من بهشون میگم من دیگه فقطططط دلم میخواد برم خونه دیگه فقط خونه رو میخوام
تو خوشحالی که من با پسرمون بازی میکنم و باهم خوش میگذرونیم. دلت یه بچه ی دیگه میخواد
تو از ظاهر من راضی هستی و میگی خداروشکر که انقد اندامتو دوس دارم ( و من هیچ وقت جلوی تو نمیگم از کدوم قسمت های اندامم ناراضی ام و احساس ناموزون بودن دارم)
ما دوتا رابطه مون با خانواده های همدیگه عالیه. تو به من افتخار میکنی و من به تو
ولی😢😢😢
یه مشکل داریم ما.......
کافیه یه بگومگوی ساده یا یه دلخوری ساده پیش بیاد......😔😔😔😔😔